سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ در صفت مؤمن فرمود : ] شادمانى مؤمن در رخسار اوست و اندوه وى در دلش . سینه او هرچه فراختر است و نفس وى هرچه خوارتر . برترى جستن را خوش نمى‏دارد ، و شنواندن نیکى خود را به دیگران دشمن مى‏شمارد . اندوهش دراز است ، همتش فراز . خاموشى‏اش بسیار است ، اوقاتش گرفتار ، سپاسگزار است ، شکیبایى پیشه است ، فرو رفته در اندیشه است ، نیاز خود به کس نگوید ، خوى آرام دارد ، راه نرمى پوید . نفس او سخت‏تر از سنگ خارا در راه دیندارى و او خوارتر از بنده در فروتنى و بى آزارى . [نهج البلاغه]
 
جمعه 96 تیر 16 , ساعت 9:41 صبح

 

 ."[1]

 

اصطلاحی است تازه وارد در ادبیات سیاسی ایران، و مفهومی است که برای اولین بار مقام معظم رهبری در سال 1385 در جمع اساتید و دانشجویان مطرح نمودند، اما در ادبیات سیاسی جهان مسأله جدیدی نیست.

ایالات متحده آمریکا در دوران جنگ سرد که از سالهای بعد از جنگ دوم جهانی آغاز و با فروپاشی شوروی سابق پایان یافت برای مبارزه فرهنگی و اطلاعاتی با شوروی سابق دست به تشکیل سازمان‌هایی به ظاهر فرهنگی و دانشگاهی زده بود که محققان از آنها با نام ناتوی فرهنگی یاد می‌کنند. ناتوی فرهنگی در زمان جنگ سرد مستقیماًَ توسط سازمان سیا اداره می شد و در حیطه‌های مختلف به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود که از جمله آن می توان به چاپ و نشر کتب مجلات و فصلنامه‌ها اشاره کرد، از دیگر فعالیت های این ناتوی فرهنگی کنترل محتوا و حتی جهت دهی به هنرهایی مانند موسیقی، نقاشی و فیلم سازی و... بوده است.

بطورکلی قدرت به معنی توانایی نفوذ در رفتار دیگرانبرای گرفتن نتیجه مطلوب است. راههای متعددی برای این تأثیرگذاری وجوددارد مانند تهدید ، متقاعدکردن از طریق پرداخت مالی یا جذب دیگران وهمکاری با آنها. گاهی می‌توان بدون دستوردادن بر رفتار دیگرانتأثیرگذاشت. اگر بتوانید این را باور کنید که اهدافتان مشروع است میتوانید بدون استفاده از تهدید به هدفتان برسید.

سیاستمداران و مردم عادی اغلب قدرت را بعنوان داشتن توانایی نفوذ برنتیجه کار معنی می‌کنند. کسی که اقتدار، ثروت یا شخصیتجذابی دارد،  قدرتمند خوانده می‌شود. براساس این تعریف در سیاست بینالملل، ما کشوری را قدرتمند می دانیم که جمعیت زیاد، خاک گسترده، منابعطبیعی فراوان، قدرت اقتصادی، نیروی نظامی و ثبات اجتماعی دارد. برتریاین تعریف دوم این است که قدرت را مشخص‌تر، قابل اندازه گیری و قابلپیش بینی می‌کند. در این معنا قدرت به معنای داشتن کارتهای برنده در یکبازی است. اما هنگامی که قدرت بعنوان مترادف برای منابعی کهآنرا تولید می‌کنند، تعریف می‌شوند، می‌تواند در مقابل این دو دیدگاهباشد که تأکید دارد دسته ای که بیشترین قدرت را در اختیار دارند هموارهبه آنچه مدنظر دارد، دست نخواهند یافت.

سنجش قدرت براساس منابع اگرچه ناکامل اما دستآوریمفید است. درک این نکته که کدام منبع بهترین پایه را برای رفتار قدرتدر زمینه ای بخصوص تأمین می‌کند، حائز اهمیت است نفت تا پیش از انقلابصنعتی و اورانیوم تا پیش از دوره معاصر منابع تعیین کننده ای بشمار نمی‌آمدند.

منابع قدرت بدون شناخت زمینه و شرایط موجود قابلارزیابی نیستند. در بعضی مواقع آنهایی که مدیریتی برعهده دارند،نیرویی تحت فرمان دارند و یا سرمایه‌ای در اختیار دارند، قدرتمندترینافراد محسوب نمی‌شوند. اینجاست که انقلابها معنی می‌یابند.

 

قدرت نرم:

همه ما با قدرت سخت آشنایی داریم. می‌دانیم نیروینظامی و اقتصاد ممکن است موجب تغییر موقعیت افراد شود و قدرت سخت مبتنی بر مشوق «هویج» و تهدید «چماق» است اما مواقعی پیش می‌آید که شما بدون تهدید و یا هزینه محسوسی به نتیجه دلخواه دست پیدا می‌کنید. روشی غیرمستقیم برای دستیابی به چیزی که مدنظر دارید گاهی اوقات روی دیگر قدرتنامیده می‌شود.

قدرت نرم مفهوم جدیدی است که در دهه اخیر بوجودآمده است. قدرت نرم برخلاف قدرت سنتی به این معنا است که مخاطب نه ازروی جبر و اکراه بلکه از رضایتمندی تن به قدرت بدهد و تسلیم خواسته‌های قدرت شود. 

عصر قدرت نرم از بعد از فروپاشی شوروی شروع شده وامروز در ادبیات استراتژیک جهان وارد شده است.در قدرت نرم بر روی «ذهنیت» سرمایه‌گذاری می‌شود و قدرت نرم تولید و عینیت مجازی می‌کند. مثلاً اگر در دهه‌های گذشته تبلیغمی‌شد که فلان ابرقدرت چندهزار کلاهک هسته ای و سلاح های آنچنانی داردواقعاً هم این توان نظامی وجود داشت اما در حال حاضر با تبلیغات رسانه‌ای کاری می‌کنند که اثر روانی و رُعب حاصل از وجود آن بمبها و کلاهکهابدون آنکه واقعاً وجود داشته باشد، ایجاد می شود یا از دشمن تصویریاغراق آمیز ساخته می‌شود.

قدرت نرم به مفهوم تغییر شکل قدرت از« قدرت آمرانه»به « قدرت متقاعدکننده» است و امروزه« اقتصاد اطلاعات پایه» و شبکه‌هایاطلاع رسانی دو ابزار مهم قدرت نرم در دست آمریکائیها است وآنها مدام در حال تئوریزه کردن و تکمیل مفهوم قدرت نرمهستند.

قدرت نرم عبارت است از توانایی شکل دهی ترجیحاتدیگران. در دنیای تجارت، مدیران با هوش واقفند رهبری در صدور فرامینخلاصه نمی‌شود بلکه جذب دیگران به انجام آنچه شما می‌خواهید را شامل می‌شود.

رهبران سیاسی، مدتهاست که از طریق جذابیتحاصل می شود، آشنا هستند. اگر من بتوانم شما را به انجام آنچه می خواهمسوق دهم دیگر نیازی به استفاده از«هویج» و «چماق» برای مجبورکردن شماندارم. قدرت نرم ستونی از سیاست‌های روزانه دموکراتیک است. قدرت نرم تنها شبیه به نفوذ نیست. نفوذ می‌تواند دربرگیرنده قدرت سختتهدیدها و پرداخت‌ها باشد و قدرت نرم نیز چیزی بیش از ترغیب و یاتوانایی به تهیج مردم است. اگرچه این موارد بخش مهمی از قدرت نرم را شاملمی‌شود، اما این مفهوم همچنین توانایی جذب افراد را نیز در بر می‌گیرد و جذب افرادعموماً به موافقت و رضایت منجر می‌شود. به بیان ساده در روابط مبتنی بر اخلاق، قدرت نرم،قدرت جذب کننده ای محسوب می‌شود. منابع قدرت نرم سرمایه‌هایی هستند کهاین جذابیت را ایجاد می‌کنند.

قدرت نرم ابزار رایج متفاوتی، نه زور و نه پول، رابرای تولید همکاری مورد استفاده قرار می‌دهد. قدرت نرم از جذابیت برایایجاد اشتراک بین ارزشها و از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همهاین موارد سود می‌جوید.

 

جنگ نرم:

بنابراین جنگ نرم را می‌توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه‌ای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می‌دارد،  تعریف کرد. جنگ روانی، جنگ اطلاعاتی، جنگ سفید، جنگ رسانه‌ای، جنگ سایبری، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است. جنگ نرم با شروع دوره انقلاب علوم و فناوریها، خصوصاً فناوریهای اطلاعات، ارتباطات، الکترونیک و رایانه در سالهای اخیر طراحی شد و در حال حاضر سیر تکاملی خود را طی می‌نماید.

 

تفاوت جنگ نرم و سخت

در جنگ سخت جبهه دشمن مشخص است. خاکریزها معلوم و سمت و سوی تیراندازی‌ها معین و مشخص است. در این شرایط رزمنده کافی است که چشم و بصر خود را به کار گیرد و سمت و سوی دشمن نشانه رود. اما در جنگ نرم فریب حرف اول را می زند به طوری که جبهه دشمن مشخص نیست، خاکریزی وجود ندارد. بنابراین از بصر کاری ساخته نیست و رزمنده باید «بصیرت» خود را بکار گیرد. در جنگ سخت، رزمنده دشمن را می‌بیند ولی در جنگ نرم، رزمنده باید دشمنی دشمن را ببیند! در جنگ سخت دشمن جسم را نشانه می‌گیرد و آن را به وسیله تیر و یا دیگر جنگ افزارها هدف قرار می‌دهد، ولی در جنگ نرم با جسم کاری ندارد بلکه اندیشه و فکر را هدف قرار می‌دهد و از آن جا که جسم از فکر و اندیشه تبعیت می‌کند، لذا با زدن فکر و باورها به وسیله ابزارهای شایعه و دروغ و تهمت و تحقیر و... که از رسانه‌های جمعی به سوی تو پرتاب می‌کند عملاً جسم را نیز در اختیار می‌گیرد و آنچنان با بمباران به اصطلاح (اطلاع رسانی) فرد را در یک خلاء روحی قرار می‌دهد که جو فکری شخص را کاملاً به هم می‌ریزد و در این حالت، فرد، دیگر باورهای خود را باور ندارد و آن چه باور می‌کند رگبارهای دشمن به ظاهر دلسوز است!

در جنگ نرم کاربرد زور و فشار فیزیکی دیده نمی‌شود و در این جنگ به جای تلاش جهت تصرف زمین و گرفتن تلفات جانی و مالی و زدن خسارت مادی به دشمن، تمامی کوشش در جهت تسخیر افکار و اذهان صورت می‌گیرد و به اصطلاح جنگ نرم جنگ بر سر تسلط بر افکار و اذهان است.

در صورت پیروزی در جنگ نرم نیاز به ایجاد و راه اندازی جنگ سخت نیست چرا که و در آن صورت طرف مقابل با دست خود به میل و خواست طرف دیگر رفتار خواهد کرد.



[1]- 21/5/1371.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ