سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را سه نشانه باشد : شناخت خدا و آنچه نیکو و بد می دارد . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 93 مهر 22 , ساعت 7:10 صبح

نامه 1

    - نامه به مردم کوفه به هنگام حرکت از مدینه به طرف بصره، در سال 36 هجری این نامه را امام حسن علیه السّلام و عمّار یاسر به کوفه بردند -

افشای سران ناکثین

از بنده خدا، علی امیر مؤمنان، به مردم کوفه، که در میان انصار پایه‏ ای ارزشمند، و در عرب مقامی والا دارند، پس از ستایش پروردگار همانا شما را از کار عثمان چنان آگاهی دهم که شنیدن آن چونان دیدن باشد، مردم بر عثمان عیب گرفتند، و من تنها کسی از مهاجران بودم که او را به جلب رضایت مردم واداشته، و کمتر به سرزنش او زبان گشودم.

امّا طلحه و زبیر، آسان‏ترین کارشان آن بود که بر او یورش برند، و او را برنجانند، و ناتوانش سازند.عایشه نیز ناگهان بر او خشم گرفت، عدّه ‏ای به تنگ آمده او را کشتند، آنگاه مردم بدون اکراه و اجبار، با من بیعت کردند.آگاه باشید مدینه مردم را یک پارچه بیرون راند و مردم نیز برای سرکوبی آشوب از او فاصله گرفتند. دیگر حوادث آشوب به جوش آمد و فتنه ‏ها بر پایه ‏های خود ایستاد. پس به سوی فرمانده خود بشتابید، و در جهاد با دشمن بر یکدیگر پیشی گیرید، به خواست خدای عزیز و بزرگ.

نامه 2

    - نامه به مردم کوفه پس از پیروزی بر شورشیان بصره در ماه رجب سال 36 هجری که کوفیان نقش تعیین کننده داشتند -

تشکّر از مجاهدان از جنگ بر گشته

خداوند شما مردم کوفه را از سوی اهل بیت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پاداش نیکو دهد، بهترین پاداشی که به بندگان فرمانبردار، و سپاسگزاران نعمتش عطا می ‏فرماید، زیرا شما دعوت ما را شنیدید و اطاعت کردید، به جنگ فرا خوانده شدید و بسیج گشتید.

 

 

 

 

 

نامه 3

    - به امام خبر دادند که شریح بن الحارث، قاضی امام خانه ‏ای به 80 دینار خرید، او را حضار کرده فرمود -

1 برخورد قاطعانه با خیانت کارگزاران

به من خبر دادند که خانه ‏ای با هشتاد دینار خریده ‏ای، و سندی برای آن نوشته ‏ای، و گواهانی آن را امضا کرده‏ اند.

- شریح گفت: آری ای امیر مؤمنان، امام علیه السّلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود ای شریح به زودی کسی به سراغت می‏آید که به نوشته ‏ات نگاه نمی ‏کند، و از گواهانت نمی ‏پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. ای شریح اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ‏ای. اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودی، برای تو سندی می‏نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمی ‏کردی، آن سند را چنین می ‏نوشتم:

2 هشدار از بی اعتنایی دنیای حرام

این خانه ‏ای است که بنده‏ای خوار آن را از مرده‏ای آماده کوچ خریده، خانه‏ای از سرای غرور، که در محلّه نابود شوندگان، و کوچه هلاک شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهی می ‏گردد: یک سوی آن به آفت‏ها و بلاها، سوی دوّم آن به مصیبت‏ها، و سوی سوم به هوا و هوس‏های سست کننده، و سوی چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم می ‏شود، و در خانه به روی شیطان گشوده است. این خانه را فریب خورده آزمند، از کسی که خود به زودی از جهان رخت برمی‏ بندد، به مبلغی که او را از عزّت و قناعت خارج و به خواری و دنیا پرستی کشانده، خریداری کرده است. هر گونه نقصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جبّاران را گرفته، و سلطنت فرعون‏ها چون «کسری» و «قیصر» و «تبّع» و «حمیر» را نابود کرده است.

3 عبرت از گذشتگان

آنان که مال فراوان گرد آورده بر آن افزودند، و آنان که قصرها ساخته، و محکم کاری کردند، طلا کاری کرده، و زینت دادند، فراوان اندوختند، و نگهداری کردند، و به گمان خود برای فرزندان خود باقی گذاشتند همگی آنان به پای حسابرسی الهی، و جایگاه پاداش و کیفر رانده می‏ شوند، آنگاه که فرمان داوری و قضاوت نهایی صادر شود «پس تبهکاران زیان خواهند دید».به این واقعیّت‏ها عقل گواهی می‏دهد هر گاه که از اسارت هوای نفس نجات یافته، و از دنیا پرستی به سلامت بگذرد.

 

 

 

نامه 4

    - نامه به یکی از فرماندهان نظامی در سال 36 هجری، برخی نوشتند به عثمان بن حنیف فرماندار بصره نوشته شد -

روش گزینش نیروهای عمل کننده

اگر دشمنان اسلام به سایه اطاعت باز گردند پس همان است که دوست داریم، و اگر کارشان به جدایی و نافرمانی کشید با کمک فرمانبرداران با مخالفان نبرد کن، و از آنان که فرمان می ‏برند برای سرکوب آنها که از یاری تو سرباز می زنند مدد گیر، زیرا آن کس که از جنگ کراهت دارد بهتر است که شرکت نداشته باشد، و شرکت نکردنش از یاری دادن اجباری بهتر است.

 

نامه 5

    - نامه به اشعث ابن قیس فرماندار آذربایجان، این نامه پس از جنگ جمل در شعبان سال 36 هجری در شهر کوفه نوشته شد -

هشدار از استفاده ناروای بیت المال

همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی، تو حق نداری نسبت به رعیّت استبداد ورزی، و بدون دستور به کار مهمّی اقدام نمایی، در دست تو اموالی از ثروتهای خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه دار آنی تا به من بسپاری، امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم، با درود.

 

 

 

 

 

 

 

 

نامه 6

    - نامه امام علیه السّلام به معاویه که پس از جنگ جمل در سال 36 هجری، توسّط جریر بن عبد اللّه فرستاده شد -

علل مشروعیّت حکومت امام علیه السّلام

همانا کسانی با من بیعت کرده ‏اند که با ابا بکر و عمر و عثمان، با همان شرایط بیعت کردند، پس آن که در بیعت حضور داشت نمی ‏تواند خلیفه ‏ای دیگر انتخاب کند، و آن کس که غایب بود نمی‏ تواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شورای مسلمین از آن مهاجرین و انصار است، پس اگر بر امامت کسی گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است، حال اگر کسی کار آنان را نکوهش کند یا بدعتی پدید آورد، او را به جایگاه بیعت قانونی باز می‏ گردانند، اگر سرباز زد با او پیکار می ‏کنند، زیرا که به راه مسلمانان در نیامده، خدا هم او را در گمراهی‏ اش رها می‏ کند، به جانم سوگند ای معاویه اگر دور از هوای نفس، به دیده عقل بنگری، خواهی دید که من نسبت به خون عثمان پاک‏ترین افرادم، و می‏دانی که من از آن ماجرا دور بوده ‏ام، جز اینکه از راه خیانت مرا متّهم کنی، و حق آشکاری را بپوشانی.با درود.

نامه 7

    - یکی از پاسخهای امام در اواخر جنگ صفّین در سال 38 هجری به نامه معاویه است - نامه ‏ای دیگر به معاویه

افشای چهره نفاق معاویه و مشروعیّت بیعت

پس از نام خدا و درود نامه پند آمیز تو به دستم رسید که دارای جملات به هم پیوسته، و زینت داده شده بود که با گمراهی خود آن را آراسته، و با بد اندیشی خاص خود آن را امضاء کرده بودی، نامه مردی که نه خود آگاهی لازم دارد تا رهنمودش باشد، و نه رهبری دارد که هدایتش کند، تنها دعوت هوسهای خویش را پاسخ گفته، و گمراهی عنان او را گرفته و او اطاعت می‏ کند، که سخن بی ربط می‏ گوید و در گمراهی سرگردان است. - از همین نامه است - همانا بیعت برای امام یک بار بیش نیست، و تجدید نظر در آن میسّر نخواهد بود، و کسی اختیار از سر گرفتن آن را ندارد آن کس که از این بیعت عمومی سر باز زند، طعنه زن، و عیب جو خوانده می‏ شود، و آن کس که نسبت به آن دو دل باشد منافق است.

 

 

 

 

 

نامه 8

    - نامه به جریر بن عبد الله بجلی، فرستاده امام به سوی معاویه در سال 36 هجری -

وادار ساختن معاویه به بیعت

پس از نام خدا و درود هنگامی که نامه ‏ام به دستت رسید، معاویه را به یکسره کردن کار وادار کن، و با او برخوردی قاطع داشته باش.سپس او را آزاد بگذار:در پذیرفتن جنگی که مردم را از خانه ‏ها بیرون می‏ ریزد، یا تسلیم شدنی خوار کننده، پس اگر جنگ را برگزید، امان نامه او را بر زمین کوب، و اگر صلح خواست از او بیعت بگیر، با درود.

نامه 9

    - نامه به معاویه در سال 36 هجری که شخصی به نام ابو مسلم آن را برد -

1 افشای دشمنی‏های قریش و استقامت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم

خویشاوندان ما از قریش می‏ خواستند پیامبرمان صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را بکشند، و ریشه ما را در آورند و در این راه اندیشه‏ ها از سرگذراندند، و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند، و زندگی خوش را از ما سلب کردند، و با ترس و وحشت به هم آمیختند، و ما را به پیمودن کوه‏های صعب العبور مجبور کردند، و برای ما آتش جنگ افروختند، امّا خدا خواست که ما پاسدار دین او باشیم، و شر آنان را از حریم دین باز داریم. مؤمن ما در این راه خواستار پاداش بود، و کافر ما از خویشاوندان خود دفاع کرد، دیگر افراد قریش که ایمان می ‏آوردند و از تبار ما نبودند، هر گاه آتش جنگ زبانه می ‏کشید، و دشمنان هجوم می ‏آوردند یا به وسیله هم پیمانهایشان و یا با نیروی قوم و قبیله ‏شان حمایت می ‏شدند در امان بودند. پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اهل بیت خود را پیش می‏ فرستاد تا به وسیله آنها، اصحابش را از سوزش شمشیرها و نیزه‏ ها حفظ فرماید، چنانکه عبیدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در احد، و جعفر در موته، شهید شدند. کسانی هم بودند که اگر می ‏خواستم نامشان را می‏ آوردم، آنان دوست داشتند چون شهیدان اسلام، شهید گردند، امّا مقدّر چنین بود که زنده بمانند، و مرگشان به تأخیر افتاد. شگفتا از روزگار که مرا همسنگ کسی قرار داده که چون من پیش قدم نبوده، و مانند من سابقه در اسلام و هجرت نداشته است، کسی را سراغ ندارم چنین ادّعایی کند، مگر ادّعا کننده ‏ای که نه من او را می‏ شناسم و نه فکر می ‏کنم خدا، او را بشناسد در هر حال خدا را سپاسگزارم.

2 افشای ادّعای دروغین معاویه در خونخواهی عثمان

اینکه از من خواستی تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پیرامون آن فکر کردم و دیدم که توان سپردن آنها را به تو یا غیر تو ندارم. سوگند به جان خودم اگر دست از گمراهی و تفرقه بر نداری، به زودی آنها را خواهی یافت که تو را می‏ طلبند، بی آن که تو را فرصت دهند تا در خشکی و دریا و کوه و صحرا، زحمت پیدا کردنشان را بر خود هموار کنی. و اگر در جستجوی آنان بر آیی بدان که شادمان نخواهی شد، و ملاقات با آنان تو را خوشحال نخواهد کرد، و درود بر اهل آن.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ