ادعای عجیب وزیر خارجهی آمریکا در دورهگردی دیپلماتیک به منطقهی خلیج فارس مبنی بر این که در جمهوری اسلامی ایران حتی رهبری و رئیسجمهور کنترلی بر امور نداشته و با تسلط سپاه پاسداران بر تمامی امور، این کشور به سوی دیکتاتوری نظامی پیش میرود، موضوع جدید و در خور تأملی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد. به ویژه این که همراه با چنین ادعایی، نوعی شانتاژ رسانهای پیرامون موفقیتهای هستهای کشورمان نیز صورت گرفته و چندین نشست محرمانه بین مقامات امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی متحدان منطقهای آنان هم برگزار شده است. به علاوه، رژیم صهیونیستی ضمن افزایش تهدید علیه حزبا... و حماس به اعزام برخی شناورها به خلیج فارس و گسترش اقدامات جاسوسی و امنیتی اقدام کرده است.
بنابراین برخی تحلیلگران معتقدند، علاوه بر عصبانیت ناشی از شکست آمریکا در پروژه جنگ نرم برای ایجاد شکاف در داخل جمهوری اسلامی با حمایت از اغتشاشگران که پس از ماهها برنامهریزی و صرف هزینههای گزاف مالی و حیثیتی ، تنها موجب لو رفتن و شناسایی عوامل توطئه، جاسوسی و نفوذی دشمن و رسوایی خط نفاق جدید شد، نباید از خطر حماقت دشمنان و یا حتی رقابت باندهای قدرت در کاخ سفید غفلت نمود. چرا که با روی کار آمدن اوباما و جابجایی قدرت، تنها ویترین ظاهری دستگاه سیاسی حاکم بر کاخ سفید تغییر یافته و همان توهم برخاسته از روحیهی استکباری بر حکام آمریکایی مسلط است که در طول یک و نیم قرن گذشته عادت داشتهاند، با صادر نمودن بحرانها و چالشهای داخلی به بیرون، نسبت به حل آن در خارج از کشور، اقداماتی دنبال نمایند. همان گونه که افزایش تعداد سربازان اشغالگر آمریکایی به افغانستان و انجام عملیات جدید در افغانستان پس از گذشت 8 سال از اشغال این کشور، اقدامی برای سرگرمی افکار عمومی و عبور از انتخابات میان دورهای آمریکایی به حساب میآید. از این رو به نظر میرسد تلاش برای وانمایی و القاء شکاف در داخل ایران و حتی جداسازی رهبری و رئیسجمهوری از سپاه میتواند اهدافی جداگانه از جنگ روانی به دنبال داشته باشد که در پیوند با مفهوم قدرت هوشمندی است که کلینتون در توضیح برنامهی خویش، خطاب به نمایندگان آمریکا برای برخورد با جمهوری اسلامی از آن در ابتدای بدست گیری سکان دیپلماسی آمریکا نام برده است. قدرت هوشمند ترکیبی مناسب از قدرت نرم و سخت است که تناسب آن را شرایط و موقعیتها تعیین مینماید. به نظر میرسد آمریکاییها با توجه به نقش تعیینکنندهی نیروهای سپاه و بسیج در دفاع همهجانبه از آرمانهای انقلاب اسلامی به طور عام و سهیم بودن در توفیق جمهوری اسلامی در عبور از فتنهی رنگی امروز به دنبال انتقام از این مدافعان عزت و امنیت مردم کشور اسلامی برآمدهاند. اقدامی که شبیه به حرکت مذبذبانهی گروهکهای مارکسیستی وابسته به شوروی سابق در بدو پیروزی انقلاب اسلامی است که با ژستی انقلابی شعار انحلال ارتش را میدادند تا به زعم خویش کشور را از داشتن یک پشتوانهی دفاعی محروم و راه اشغال و تجاوز ارتش صدام را بر علیه نظام و کشور اسلامی هموار نمایند. اقدامی که با ادعای توطئهآمیز امثال قطبزاده به حضرت امام(ره) مبنی بر خطر کودتا توسط سپاه همراه بود. اما هوشیاری رهبری و مردم مسیر چنین توطئهای را مسدود آن را در نطفه خفه نمود و تجارب بعدی، ابعاد و اهداف این توطئهی خطرناک را برملا نمود.
ظاهراً آمریکاییها نیز به زعم بکارگیری قدرت هوشمند، دچار همان توهمات ناشی از قدرت احمقانه یا گیج خود شده و فراموش کردهاند که سپاه پاسداران، یک نیروی کاملاً مردمی است که گرچه سازمانی رسمی و مشخص دارد اما عمق استراتژیک آن در داخل و حتی خارج از کشور کاملاً مردمی و آن هم اعتقادی است که آیهی شریفهی و اعدوا لهم ماستطعتم من قوه بر روی آرم آن در عمق باورهای مردم مسلمان ایران ریشه داشته و آمادگی و مشارکت داوطلبانه و جمعی آنان را برای مقابله با بیگانگان تضمین مینماید. با توجه به چنین عمیق استراتژیک و اثربخشی است که هرگونه تعرض علیه مراکز، یگانها و پرسنل سپاه پاسداران، پاسخ سهمگین آن، مقابله به مثلی شدیدتر خواهد بود که تنها علیه یگان و مرکز خاص آمریکایی و حملهکننده نخواهد بود بلکه تمامی منافع آمریکا در اقصی نقاط جهان و همچنین هر کشور متحد و همراهیکننده با متجاوزین را شامل خواهد شد. ضمانبخش چنین توان دفاعی و بازدارندهای هم همان عمق استراتژیک مردمی و پخش شدهی سپاه در بین هستههای مقاومتی است که علاوه بر روحیهی استشهادی، از ابزار آموزشها و تجاربی دفاعی و تهاجمی نیز برخوردارند. توان و ظرفیتی که ماکت آن را حزبا... و حماس بر علیه نیروهای اشغالگر صهیونیست در جنگ 33 روزه و 22 روزه پیاده کردهاند. شاید آمریکاییها بخواهند 11 روزه آن را آزمایش کنند.
اما همان گونه که حماقت در حمایت از یک جریان سیاسی نفوذی و وابسته در داخل ایران، نتیجهای جز تضعیف، بیاعتباری و شکست آن نداشت و گرچه چند ماه اغتشاش و هزینه سیاسی بر کشور تحمیل نمود، اما تجربهی دشمنشناسی و درونیسازی ارزشهای انقلاب و سیاست دینی را به نسلهای جدید هم منتقل کرد. پدیدهای که حاصل آن یک نوع مصونیتبخشی و تقویت توان دفاعی در عرصهی تهدید نرم است. ظاهراً این بار سران کاخ سفید در واکنشی هیستریک به این شکست ، قصد حماقتی دیگر دارند که با توجه به منفور بودن نزد افکار عمومی و همچنین پهلو دادن به مدافعان نظام مقدس جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی میتواند پیامدهای مشابهی در عرصهی خارجی و جنگ سخت داشته باشد که هر چند با توجه به هزینههای آن تمایل به استقبال از آن نداریم، اما دشمن نیز در صورت مرتکب شدن به اشتباه هزینههای سنگینی خواهد پرداخت که بسیار بیشتراز ارقام محاسبه شده در معادلات غلط او خواهد بود. چرا که در صورت بروز این اشتباه ، زمان و گستره و مکان نبرد در مدیریت آمریکا و متحدانش نخواهد بود و حتی نوع و شدت درگیری نیز با مدافعان جمهوری اسلامی خواهد بود. چنین نبردی میتواند پیامدهای شبیه پیامد نبرد 33 روزه در جنوب لبنان داشته باشد که اولین حاصل آن در هم شکستن اسطورهی شکستناپذیری ارتش اسرائیل و در مقابل افزایش اقتدار و محبوبیت حزبا... بود.