سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کمیل کسان خود را بگو تا پسین روز پى ورزیدن بزرگیها شوند و شب پى برآوردن نیاز خفته‏ها . چه ، بدان کس که گوش او بانگها را فرا گیرد ، هیچ کس دلى را شاد نکند جز که خدا از آن شادمانى براى وى لطفى آفریند ، و چون بدو مصیبتى رسد آن لطف همانند آبى که سرازیر شود روى به وى نهد ، تا آن مصیبت را از او دور گرداند چنانکه شتر غریبه را از چراگاه دور سازند . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 87 اردیبهشت 15 , ساعت 11:30 عصر

یـــــــک

چرا مردم قفس را آفریدند؟

چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟

چرا پرواز ها را پر شکستند ؟

چرا آوازها را سر بریرند ؟

*پس از کشف قفس پرواز پژمرد

سرودن بر لب بلبل گره خورد

کلاف لاله سردر گم فروماند

شکفتن در گلوی گل گره خورد

* چرا نیلوفر آواز بلبل

به پای میله های سرد پیچید؟

چرا آواز غمگین قناری

درون سینه اش از درد پیچید؟

*چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت ؟

چه شد آن آرزوهای بهاری؟

چرا در پشت میله خط خطی شد

صدای صاف آواز قناری؟

*چرا لای کتابی،خشک کردند

برای یادگاری پیچکی را؟

به دفترهای خود سنجاق کردند

پر پروانه و سنجاقکی را؟

*خدا پر داد تا پرواز باشد

گلویی داد تا آواز باشد

خدا می خواست باغ آسمان ها

به روی ما همیشه باز باشد

*خدا بال و پر و پروازشان داد

ولی مردم درون خود خزیدند

خدا هفت آُسمان باز را ساخت

ولی مردم قفس را آفریدند .

                                            
شعر از مرحوم قیصر امین پور



لیست کل یادداشت های این وبلاگ