چهارشنبه 91 دی 13 , ساعت 7:2 عصر
آمدم اما چه تنها آمدم از مصیبت سوی غم ها آمدم
در پس خود شام ویران دیده ام روی نی قاری قرآن دیده ام
ساقی لب تشنه گریان دیده ام یا اخا از پیش سرها آمدم
ای برادر پرسی از موی سپید و از خمیده قامت زینب چو بید
شام و کوفه کینه ها از ما شدید از میان سنگ اعدا آمدم
من سپر بهر تن طفلان شدم ر نفس آلام محزونان شدم
دست بسته راهی میدان شدم بعد رزمی پر ز غوغا آمدم
ظالمی رخسار دختت را کبود... کانچنان، پیدای تاریکی ربود
نور مادر التیام و چاره بود بعد دیدار دو زهرا آمدم
نوشته شده توسط عمران زاده | نظرات دیگران [ نظر]