با سلام و دعای خیر؛ کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام , ضایعه درگذشت مادر مهربان و مومنتان را از صمیم قلب تسلیت عرض می کنم خداوند متعال روح پاکش را با سرورش فاطمه زهراء محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید. رضا خلجی فرمانده بسیج فرهنگیان |
یاد و خاطره ی شهدای اسفند ماه بتلیجه شهیدان
عباسعلی خلجی و ید الله قجاوند و حسین قجاوند
گرامی باد
ا
دوازدهم اردیبهشت امسال ، سفری کوتاه و چند ساعته به روستای بتلیجه داشتیم. غروب اون روز و در شب شهادت امام هادی علیهالسلام صحنهای رو در اون روستا دیدم که غریب بود و دلنشین.....
همانند اکثر روستاهای منطقه فریدن ، فقط تعدادی پیرمرد و پیرزن و معدود جوانانی در این روستا باقی موندند و اکثر جمعیت چند هزار نفری پیشین این روستا ، بخاطر کم آبی و خشکسالی و فقدان امکانات اولیه زندگی ، به شهرهای اطراف مهاجرت کردند. غروب دوازدهم اردیبهشت بود که صدای مداحی (که از بلندگو پخش میشد) توجهم رو جلب کرد. فکر کردم شاید توی مسجد روستا به مناسبت سالروز شهادت امام علیهالسلام مراسم بر پا شده اما میدونستم روستا خالیتر از اونه که بخواد مراسمی رو شکل بده.
اومدم توی کوچه و دیدم یه مداح سیار داره با ماشینش توی روستا میچرخه و روضه میخونه. وقتی ماشین یه جا ایستاد و مداح شروع به خوندن کرد ، چند پیرزن رو دیدم که اومدند و هر کدومشون یه گوشه روی زمین نشستند و ضمن گوش دادن به روضه و مداحی ، میگریستند..... راستش تابحال هیچ گریهای رو خالصانهتر ، زیباتر و پر معناتر از اون گریهها (اون هم در جمعی کوچیک و دوست داشتنی) ندیده بودم.....
وقتی روضه تموم شد ، هر کدوم از اون پیرزنها به فراخور وسعش ، مبلغی و یا کالایی ساده رو به مداح دادند ؛ از یه برگ 1000 تومنی تا استکانی چای و چیزای مختصر دیگه..... فقط خدا از نیتها خبر داره اما فکر میکنم این نذری هم جزو پاکترین و مقبولترین نذریهایی بوده که تابحال دیدهام....
این مراسم ساده و عجیب به پایان رسید و به منزل یکی از بستگان رفتیم تا عرض سلامی کرده باشیم. خدا میدونه که این دیدارهای ساده چقدر برای این دور افتادگان از شهر و به اصطلاح تمدن ، شادی آفرینه.....
موقع صحبت با اونها ، ازشون عکس میگرفتم و شاد بودند که دارم این لحظات رو ثبت میکنم....
نفر سمت راست (محترم خانم) متاسفانه به بیماری آلزایمر مبتلا شده بود. من رو میشناخت اما در حین صحبت یه دفعه بگونهای نگاهم میکرد و حرف میزد که میفهمیدم یادش رفته من کی هستم..... و با کلام بعدی دوباره همه چی بیادش می اومد و لحظاتی بعد باز این قصهی تلخ تکرار میشد.
29 بهمن ماه بود که به ما خبر دادند محترم خانم گم شده..... از خونه بیرون رفته بود و احتمالا" بخاطر فراموشی ، نمیدونسته که کجا اومده؟ خونهاش کجاست ؟ و چه جوری باید برگرده؟..... اون شب جمع زیادی از اهالی روستا شبانه کار جستجو رو شروع کردند و تا صبح به خیلی جاها رفتند اما هیچ اثر و نشونی پیدا نکردند.... از بد حادثه ، بعد از مدتها سرمای خشک و بی بارونی ، روز بعد برف شدیدی در منطقه میباره و انبوه برف و سرمای بعد از اون برف سنگین مزید بر علت میشه و مدتی نمیتونند جستجو رو ادامه بدند. با بهبود نسبی شرایط جوی ، امدادگرانی از هلال احمر و نیروی انتظامی هم کار جستجو رو ادامه دادند اما نتیجهای عاید نشد.....
روزهای غمناک بلاتکلیفی طولانی شد تا اینکه غروب امروز خبر دادند چوپانی جسد محترم خانم رو که بخاطر سرما و یخ زدگی از دنیا رفته ، در فاصله چند کیلومتری روستا پیدا کرده...... چی بگم والله.....
امشب حال و حوصله نداشتم. رفتم توی حیاط و در خلوتم چند عکس گرفتم. این عکسها رو تقدیم میکنم به روح محترم خانم..... خدا رحمتش کنه... منبع وبلاگ علیرضا بوژ مهرانی
برادر بسیجی جناب آقای حاج روح اله خلجی
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
با نهایت تاثر و تاسف درگذشت همسر گرامیتان ( حاجیه خانم محترم خلجی) را تسلیت و تعزیت عرض نموده و از خداوند تبارک و تعالی برای آن مرحومه علو درجات و رحمت واسعه و برای شما و سایر بازماندگان صبر و بردباری مسئلت داریم
ضمناً مراسم سومین روز در گذشت آن بانو ، روز یکشنبه 93/12/17 از ساعت 9 صبح لغایت 14 بعدازظهر در مسجد امام حسین(ع) روستای بتلیجه برگزار می گردد.
از طرف : خانواده شهدا ء جامعه فرهنگی ، بسیجیان روستای بتلیجه
جناب آقایان نبی اله و ذبیح اله خلجی
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
با نهایت تاثر و تاسف درگذشت مادر گرامیتان ( حاجیه خانم محترم خلجی) را تسلیت و تعزیت عرض نموده و از خداوند تبارک و تعالی برای آن مرحومه علو درجات و رحمت واسعه و برای شما و سایر بازماندگان صبر و بردباری مسئلت داریم
ضمناً مراسم سومین روز در گذشت آن بانو ، روز یکشنبه 93/12/17 از ساعت 9 صبح لغایت 14 بعدازظهر در مسجد امام حسین(ع) روستای بتلیجه برگزار می گردد.
از طرف : خانواده شهدا ء جامعه فرهنگی ، بسیجیان روستای بتلیجه
آیین اختتامیه هفته فرهنگی "فریدن بزرگ " با مراسم یادبود سرداران شهید اصغر قجاوند ونبی اله شاهمرادی (حنیف) و 700تن از شهدای" فریدن بزرگ" روز پنج شنبه 7 اسفند ماه با حضور محمد رضا باهنر نایب رئیس مجلس شورای اسلامی ، مقتدایی نماینده اصفهان، محمد علی اسفنانی نماینده شهرستان های فریدن،فریدون شهر،چادگان و بویین میاندشت در مجلس شورای اسلامی، برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگسرای ابن سینا، این مراسم با حضور محمد رضا باهنر ،نایب رئیس مجلس شورای اسلامی ، آقای مقتدایی نماینده اصفهان در مجلس شورای اسلامی ،محمد علی اسفنانی نماینده شهرستان های فریدن،فریدن شهر،چادگان و بویین میاندشت ، عابد ملکی شهردار منطقه 2 تهران ،فرمانداران ،نخبگان ، مشاهیر علمی ،خانواده معظم شهدا وتعدادی از برخی از چهره های دینی و فرهنگی فریدن بزرگ آغاز شد .
در ابتدای این مراسم پس از قرائت قرآن کریم، مجید رفیعی، رئیس فرهنگسرای ابن سینا و مدیر فرهنگی هنری منطقه 2 شهرداری تهران به حاضران خیر مقدم گفت و افزود فریدن بزرگ که شامل چهار شهر فریدن ،فریدون شهر، چادگان و بوئین میاندشت می باشد شهداء زیادی را تقدیم میهن اسلامی نموده است. و امروز بر خود واجب دانستیم یادواره سرداران شهید سردار اصغر قجاوند و سردار نبی اله شاهمرادی(حنیف) و نیز 700 تن از شهداء این منطقه را در مراسم پایانی برگزار نماییم . اسفنانی؛ نماینده مردم فریدن بزرگ در مجلس ضمن عرض خیر مقدم به حضار به خصوص آقای مهندس باهنر از دو سردار شجاع منطقه ؛ شهید حنیف و شهید قجاوند یاد نموده و خاطره آنان را گرامی داشتند و افزودند:حضور خانواده های معظم شهدا ، جانبازان و ایثارگران منطقه فریدن بزرگ را در مراسم اختتامیه مغتنم شمردند.
محمدرضا باهنر؛ نایب رئیس شورای اسلامی سخنران بعدی مراسم بودند که در ابتدا از تمامی دست اندرکاران برگزاری این رویداد فرهنگی تقدیر و تشکر نموده و اضافه نمودند که مراسم اختتامیه این برنامه به نام تجلیل از شهداء این منطقه نام گذاری شده است. شهدایی که ازهمه سرمایه خود گذشتندو جان، صداقت ، ایمان و اخلاص خود را به معرکه رزم برده و گل کاشتند.
در حقیقت برگزاری یادواره های شهدا، فرصت مغتنمی است که بار دیگر با فرهنگ والای شهادت، روح و جسم خویش را متبرک ساخته و با آن فرشتگان آسمانی، تجدید میثاقی داشته باشیم.
جوانان نسل امروزی و دیروز با تطبیقی که در تاریخ می کنند به این باور می رسند که در قبل از انقلاب زمانی که کشور در حاکمیت آمریکا و انگلیس بود ما به هر دلیل و بهانه ای با همسایه هایمان درگیر می شدیم هر دفعه تکه ای از نقشه ما کاسته شده و به یغما برده می شد.
اما در طول هشت سال دفاع مقدس و جنگی که به ما تحمیل شد ، بدون این که تکه ای از میهن ما کاسته شود تمامیت ارضی کشور حفظ شده و جوانان غیور ما افتخار دیگر به این سرزمین اسلامی افزودند.
ایشان نیز در پایان عرایض خود یاد شهدای فریدن بزرگ و علی الخصوص سرداران شجاع شهید اصغر قجاوند و نبی اله شاهمرادی (حنیف) را گرامی داشتند.
پخش کلیپ "کربلای 3" ، اجرای نقالی ، توسط آقای هاشمی ، اجراس سرود توسط گروه موسیقی شمیم یاس ا ز جمله برنامه های دیگری بود که اجراء شد.
در پایان از تمامی دست اند کاران برگزاری هفته فرهنگی "فریدن بزرگ"و نیز نخبگان و مشاهیر علمی این منطقه تقدیر بعمل آمد.
انقلاب مردمی یعنی این!
جمعیت زیادی اعم از زن و مرد به صورت یکپارچه علیه شاه شعار می دادیم و به پیش می رفتیم. ناگهان مأموران شاهنشاهی شروع به تیراندازی به سمت مردم بی پناه نمودند. جمعی با بدن های خونین بر زمین افتاده و برخی دیگر عقب نشینی کردند.
ماموران لاینقطع تیراندازی کرده به پیش می آمدند. متفرق شده در کوچه و محله های اطراف دنبال پناهگاهی بودیم تا در فرصتی دوباره به صورت جمعی تظاهرات را شروع نماییم.
در این هنگام پیرزنی را با یک کاسه در دستش کنار خیابان دیدم. کاسه پر بود از سکه های یک قِرانی! تصور کردم در حال گدایی است آن هم در این هاگیرواگیر! باعجله نزدیکش رفته و با عتاب گفتم مادر جان! الان چه وقت گدایی است؟! مگر نمیبینی به پیر و جوان رحم نمی کنند!
پیر زن گفت: مادر جان! گدا نیستم.این سکه ها را آماده کرده ام تا به شماهایی که از مهلکه جان سالم به دربرده اید بدهم تا در اولین فرصت با خانواده هایتان تماس بگیرید و خبر سلامتیتان را داده، آن ها را از نگرانی دربیاورید. این حداقل کاری است که من پیرزن برای انقلابم می توانم انجام دهم. ادامه مطلب...