گلبرگ 19 : کدام رابطه؟
برای شناخت زشتی و زیبایی چهره و لباسمان به «آینه» نگاه میکنیم.
زیبایی و زشتی اخلاق و خصلتها و عملهای خود را در کدام آینه بنگریم؟
رابطهی ما با خودمان، رابطهی یک تاجر است با سرمایهاش، رابطهی یک کشاورز با زمین و زراعتش، رابطهی یک باغبان با گلها و درختهایش، رابطهی یک دانشآموز با درسها و نمرهها و کارنامهاش.
آیا سود میبریم یا زیان، گل میپروریم یا خار؟
میروییم یا میپژمریم؟
کارنامهی ما «قبولی» است یا «ردّ»؟
گلبرگ 20 : حیای مریم
زنان خوب، میراثدار عفاف فاطمه و حیای مریماند، دریغا که بازیچهی هوس شوند و به ویروس گناه آلوده گردند.
دزدان ایمان و غارتگران شرف در کمیناند و کوچه و خیابان، شکارگاه صیادان است.
گوهر عفت و نجابت، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.
کسی که مراقبت سرمایههای ارزشمند خود نباشد، اگر غارت شد و مورد دستبرد قرار گرفت، باید خودش را ملامت کند.
گلبرگ 21 : نیش نگاه مسموم
آنکه خود را در معرض دید و تماشای نگاههای مسموم و چشمهای ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوهگری بپردازد، همیشه برندهی این بازی نیست!
روزهای ندامت هم در پیش است.
هر که خود را با سپر حجاب مصون نسازد، از زهر نگاهها و نیش پشههای شهوت در امان نخواهد بود.
گاهی زهر و مسمومیت این نگاهها تا آخر عمر، در وجود انسان میماند و هیچ پادزهری آن را درمان نمیکند.
گلبرگ 22 : پشت دیوار ندامت
آنکه «کودک عفاف» را جلوی صدها گرگ گرسنه میبرد و به تماشا میگذارد،
آنکه «یوسف زیبایی» را به چند سکه تقلبی و بدلی میفروشد،
آنکه بدون «لباس تقوا» به صحنهی شعلهور گناه میرود،
روزی هم پشت دیوار ندامت مینشیند و اشک ندامت بر دامن حسرت میریزد،
سرانجام هم در آخرت، در آتش بیپروایی و بیتقوایی خود خواهد سوخت.
آیا دیدن این همه طعمههای تباه شده و پشیمان کافی نیست که دیگران این راه را دوباره تجربه نکنند؟!
گلبرگ 23 : همسو و همسان با الگو
به خود میبالیم که محبت زهرا علیها السلام در دل داریم و افتخار ما عشق به زینب کبری است.
این محبت اهل بیت علیهم السلام باید خود را در زوایای زندگی ما نشان دهد.
شباهت ما و این دو الگو در چیست؟
اگر عفت و عبادت و حیای فاطمی و صبر و شجاعت و وفای زینبی در ما نباشد، چگونه ثابت کنیم که شیعهی زهرا و پیرو زینبیم؟ ... آیا ادعای خالی را از ما میپذیرند؟
بکوشیم با اسوههای کرامت و نجابت همسو شویم.
گلبرگ 24 : غنچههای نجابت
عاقل آن است که اندیشه کند پایان را ...
از اول که جامهی عفاف به زیبایی و کرامت آراسته است و سفیدی و شفافی عصمت را دارد، نباید گذاشت چرکابهی گناه و معصیت بر آن بپاشد.
از اول باید مواظب بود که پای بیگانه به مزرعهی نجابت باز نشود و دست تجاوز به غنچهها و بوتههای نورس عصمت نرسد.
وگرنه ... پس از لگدمال شدن گل وجود، اشک و فغان و ندامت بیثمر است و آب و آبروی رفته را برنمیگرداند.
گلبرگ 25 : سنگر مقاومت
وقتی حجاب، سلاح و سنگر باشد، زنان با حجاب هم مرزبانان عفاف و شرفند.
مهاجمان فرهنگی میکوشند با تضعیف حجاب و ترویج عریانی، زنان و دختران جامعه را خلع سلاح کنند.
کسی که از دشمن و شیوههای هجوم او آگاه باشد، به این خلع سلاح تن نمیدهد!
گلبرگ 26: هنر پاک ماندن
چرا برخی از جوانان شرط «احتیاط» را از دست میدهند و خود را در معرض بارش تیرها و ترکشهای خطرناک قرار میدهند؟
آیا این همه افراد ترکشخورده از نگاههای مسموم و فلج شده از ارتباطهای آلوده و شوم برای عبرت کافی نیست؟
هنرمند کسی است که بتواند در فضای آلوده، پاک و عفیف بماند وگرنه گناه و آلودگی که هنر نیست و از همه کس برمیآید ...
گلبرگ 27: صحنههای ضبط شده
آنان که از بیحجابی و برهنگی و خودنمایی لذت میبرند شاید فراموش کردهاند که دستگاههای دقیق خدا، این صحنهها را ضبط و فیلمبرداری میکند و فردای قیامت مورد سؤال قرار خواهد داد.
آیا حاضرید فیلم تماسها و روابط شما در قیامت به نمایش عمومی درآید و رسوایی به بار آورد؟
محکمهی الهی اسناد و مدارک فراوان از اعمال ما در اختیار دارد. برای آنها چه جوابی داریم؟
گلبرگ 28: وسوسهی گناه
دزدان عفاف، از دیوار کوتاه بدحجابی و بیحجابی، راحتتر به حریم کرامت زنان و دختران دستبرد میزنند اما زنان باحجاب چون در سنگر حفاظتی عفاف و پوششاند، از این گونه تعرضها و وسوسههای شیطانی مصونترند.
خوشا آنان که با پوشش و حجاب، محیط را هم برای خودشان ایمن و سالم میسازند، هم وسیلهی هوسبازی دیگران نمیشوند و بیماردلان را به وسوسهی گناه و شعلهی هوس نمیاندازند.
گلبرگ 29: نقاب مهربانی
انوان و دختران، به خاطر ارزش و کرامتی که دارند، نباید در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند و پیام بفروشند.
کامجویان دیوسیرت، نقاب مهربانی به چهره میزنند و مدعی عاشقی میشوند اما وقتی گل عصمت را چیدند و زیبایی کرامت را از بین بردند، قربانی خود را زیر پای خود له میکنند، یا مثل دستمال مصرف شده، دور میاندازند.
و ... چه خوش باورند، آنان که تسلیم میشوند.
گلبرگ 30 : حجاب، قلعه یا زندان؟
حجاب، زندان نیست که زنان در آن محبوس باشند، بلکه قلعه و دژی است که از ورود غارتگران و مهاجمان جلوگیری میکند.
زنان با حجاب، قلعهنشینانیاند که به مزاحمان اجازهی ورود به حریم عفاف نمیدهند و در این حصار بلند از گوهر عفاف پاسداری میکنند.
گلبرگ 31 : زیبایی سیرت یا صورت؟
بیحجاب یا بدحجاب، همچون شاخهای بیرون از حصار باغ است که طمع هر رهگذر را به سوی خود جلب میکند.
هر شاخه که از باغ برون آرد سر
در میوهی آن طمع کند راهگذر
گل عفاف در بوستان حجاب میروید و عطر پاکی، وجود زنان محجبه را قیمتی میکند.
آنان که از سیرت والا محرومند، به نمایش صورت خود میپردازند.
گلبرگ 32 : جواهر اصلی و بدلی
پیروان آرایش و تجمل، ویترین مد و بوتیک تماشای دیگرانند.
فاقدان کمال سیرت میکوشند جمال صورت را به نمایش عمومی بگذارند و احساس کمبود شخصیت را جبران کنند.
کسی که جواهر اصلی دارد، به بدلی رو نمیآورد.
دریغ بر کسی که قیمت خود را در چند قطعه طلا یا چند دست لباس بداند.
گلبرگ 33 : زیبارویان عفیف
اگر عفاف و پاکدامنی را بر خوبیهایتان بیفزایید، امتیازتان بیشتر میشود و اگر چهره و جمال شما را به گناه افکند، از امتیاز شما کم میشود.
خداوند در میان جوانان و زیبارویان، آن قدر نمونههای عفاف و پاکدامنی دارد که به رخ انسان بکشد و راه بهانه را بر معصیتکاران ببندد.
آنان که هم «مال و جمال» دارند و هم «عفاف و کمال»، حجت خدا بر دیگرانند.
هرگز مباد که نعمت، وسیلهی عذابمان گردد؟!
گلبرگ 34 : برگ هویت
شاید لباس را زود به زود بشود عوض کرد یا خانه را فروخت ولی «فرهنگ» و «اخلاق» هویت ماست.
نباید به این زودی و سادگی، شخصیت و هویت خود را بفروشیم و عوض کنیم.
برای مقاومت در برابر سیل تهاجم فرهنگی باید «سدّ ایمان» زد و از مرز عقیده و و اخلاص و فرهنگ حجاب و عفاف نگهبانی کرد.
خودباختگان در برابر فرهنگ بیگانه، به راحتی «خدا» را هم میبازند.
برگهی «هویت» خود را گم نکنیم!
گلبرگ 35 : پروندهی قابل دفاع
علمکرد ما، در شب و روز بایگانی میشود.
حرفها، رفتارها، گفتهها، شنیدهها، رابطهها، لبخندها، نگاهها و همهی لحظات تیره و روشن زندگی، برای ما یک «پرونده» تشکیل میدهد.
روزی هم بر اساس محتوای این پرونده، مؤاخذه و محاکمه خواهیم شد.
خوشا به حال کسی که پروندهای «قابل دفاع» داشته باشد و از فاش شدن «نامهی اعمال» خود نگران
نباشد.
گلبرگ 36 : تار و پود متانت
چادر و مقنعهای که قامت کوچک و چهرهی نجیب دخترکان معصوم را میآراید، تار و پود حجاب و متانت در بزرگسالی است.
دختران اگر از کوچکی با مفهوم حیا و حجاب انس بگیرند، در بزرگی کمتر آسیبپذیر میشوند.
نهال عشق به حجاب را از کودکی در دل فرزندانمان بکاریم، تا در بزرگی ثمر دهد.
گلبرگ 37 : خودمان باشیم
ظاهر در باطن مؤثر است.
باطن هم در حالات و رفتارهای ظاهری اثر میگذارد.
کسی که در لباس، قیافه، نوع زندگی، فرهنگ اجتماعی و آداب و رسوم از بیگانه پیروی کند و الگو بگیرد، کم کم شخصیت و هویت او هم بیگانه میشود و شباهت ظاهری به تدریج او را به «فرهنگپذیری» میکشد.
ما که قومی با فرهنگ و ریشهدار و غنی هستیم، چرا در فرهنگ و آداب از بیگانه گدایی کنیم؟!
خودمان را از یاد نبریم، خودمان باشیم.
گلبرگ 38 : آینهی ایمان
عشق به قرآن و اهل بیت را از دل و درون به اندام و برون آوریم و از باطن به ظاهر و از سیرت به صورت.
یگانگی «بود» و «نمود» و یکسانی ادعا و عمل گواه ایمان صادق ماست.
اگر رفتار ما تابلوی باورهای دینی ما باشد و اگر ظاهر ما آینهی باطنمان گردد، شاهد آن است که در عقیده به قرآن و مکتب صادقیم.
حجاب یکی از این تابلوها و آینههاست ...
گلبرگ 39 : پرورشگلهای حیا
اگر از عفونت مرداب رنج میبرید،
اگر از خارستان محیط ناراحتید،
اگر از بیفروغی دلها و کوچهها و خیابانها در هراسید،
در بوستان زندگی گلی بکارید و به جای دشنام به تاریکی، چراغی روشن کنید و به جای نفرین به
مرداب و خارستان، گلستان معطر بسازید.
شما که باغبان حیا و عفافید، چند گل زیبا پرورش دادهاید؟
هر دختر با ایمان و باحجاب و پاک و نجیب که تربیت کنید، گامی برای خشکاندن مرداب برداشتهاید و ظلمت را شکستهاید.
گلبرگ 40 : منطقهی ورود ممنوع
کسی که «خط قرمز»های نگاه را نشناسد. به منطقهی «ورود ممنوع» وارد میشود و گرفتار میگردد.
مگر به هر چه «دیدنی» است، باید نگریست؟
چشمی که حریم زندگی شخصی دیگران را مراعات نکند و «هرزهبین» شود، از قیمت میافتد.
نگاه، گاهی تیر مسموم شیطان است و میان نگاه و گناه، گاهی فاصلهی اندکی است.
کسی که حریف چشم خود نیست و نگاهش را نمیتواند کنترل کند، چه ادعایی دارد؟!
منبع: گل عفاف
گل عفاف
ابتدای آتش فساد، یک جرقه است .
این جرقّه، رفته رفته شعله میشود.
زین سبب، باید از بروز این جرقّه بیم داشت.
بوییدن عطر و گل، روح را آرامش و دل و جان را نشاط میبخشد.
عفونت مرداب و لجنزار و لاشه هم، آزار دهنده و نفرتآور است.
هر یک از این «گلبرگ»ها عطر خاصّ خود را دارد.
رایحه گلبرگها روح پرور است و شمیم آنها، مشام جان را نوازش میدهد.
مخاطب این دسته گل، هم بانوان با حجاباند که خود را به این جلوهی معنوی آراستهاند و بهای گوهری را که دارند، میدانند.
هم آنان که در ذهنشان نسبت به حجاب، سؤال و ابهام دارند یا خدای ناکرده از قیمت گوهر وجود خویش و سرمایهی عفاف بیخبرند و به اسم آزادی، هیزم آتش گناه و بنزین شعلهی هوس میشوند.
وقتی که پلها شکست و راه برگشت بسته شد، روزی که پیمانه ریخت و آبرو رفت، چه افسوسها که بر این «بنبست بیآبرویی» میخورند و چه «ای کاش ...»های بیثمر بر زبان میآورند.
وقتی با چشم دل میتوان ملکوت را دید،
وقتی میتوان به چشم خدا و فرشتگانش زیبا و آراسته جلوه کرد،
وقتی میتوان جمال و جوانی را نردبان عروج به بام آسمان کرد و با این سرمایه، آخرت و بهشت را خرید، آیا حیف نیست که چشم به گناه آلوده شود و چهره و تن و اندام، دام ابلیس برای شکار گردد و انسان عرشی، زیر آوار هوس و عصیان دفن شود؟!
بستن چشم بر روی «حرام» صد دریچه به روی «باغ معنی» و بوستان کمال میگشاید.
قهرمان کسی است که بر هوسهای شیطانی و وسوسههای ابلیسی غالب آید.
و ... شیعه کسی است که آن چنان زندگی کند که بتواند سربلند و با عزت، به روی محمد و علی و فاطمه علیهم السلام بنگرد.
اینک این شما، و این گلبرگهای «گل عفاف»:
نکات آموزنده در زندگی حضرت زهرا (س)
نکات آموزنده در زندگی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چیست؟
1) او از همان دوران کودکی شریک مشکلات و ناهمواریهای زندگی پدر بزرگوار خود بود.
روزی که بر بنی هاشم حصر اقتصادی زده شد و هر نوع داد و ستد با این گروه ممنوع اعلام گشت، پیامبر(ص) ناچار شد با هشتاد نفر از نزدیکان و گروندگان به وی، در درّه ای به نام شِعْب ابی طالب بسر ببرد. در آن هنگام دخت گرامی او سه ساله بود زیرا او در سال پنجم بعثت دیده به جهان گشود و حصر اقتصادی در سال هفتم هجرت آغاز شد و سه سال نیز به طول انجامید. آن کودک به ظاهر خردسال، مانند دیگر زندانیان و محصوران در شِعْب، سه سال تمام با محرومیت و گرسنگی دست به گریبان بود، زیرا غذائی که به آنان به صورت غیر رسمی می رسید، آنان را حتی نیم سیر نیز نمی کرد و همین زندگی مشقت بار، روح استقامت و پشتکاری را در آن کودک پدید آورد، روشن است که زندگی در مشقت و رنج، انسان را مانند فولاد آبدیده، مقاوم میسازد. بر خلاف زندگی در ناز و نعمت که نتیجه ای جز شکست پذیری ندارد.
2 ) دختر گرامیرسول خدا علاوه بر سختی های شعب ابی طالب با رنجها و دردهای دیگری نیز روبرو شد هنوز پنج بهار از عمر او نگذشته بود که مادر گرامیخود حضرت خدیجه را از دست داد. مادری که برای دختر حصن و حصین و دژ محکمیبود و در عین حال برای شوهر خود نیز، زن با وفا و فداکاری بود. ممکن است این نوع سختی ها به ظاهر بلا و گرفتاری شمرده شود امّا از دیدة عرفانی نوعی رحمت بشمار آید. ای کاش گرفتاری ظاهری او تنها مرگ مادرش بود ولی چند روزی از مصیبت مادر نگذشته بود که عموی پدر بزرگوار خود ابو طالب را نیز از دست داد و مصیبتی بر مصیبتی افزوده شد.
3 ) رسول گرامی (ص) در سال سیزدهم بعثت، مکه را به عزم اقامت در مدینه ترک گفت به هنگام ترک مکه، به علی(ع) دستور داد که پس از وی فواطم را همراه خود به مدینه بیاورد و یکی از آن فواطم، فاطمه دختر گرامی پیامبر(ص) بود.فاطمه همراه دو فاطمة دیگر بنام، فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (ع)، فاطمه بنت زبیر، مکه را به عزم مدینه ترک گفتند بار دیگر دختر پیامبر در کنار پدر قرار گرفت و در رنج و غم او شرکت جست، همچنان که در مکه نیز شریک غم او بود چنان که مورخان می نویسند: پیامبر در مسجد الحرام در حال سجده بود یکی از مشرکان بچه دان شتری را بر پشت پیامبر افکند لباس او را آلوده ساخت، دختر گرامیپیامبر در گوشة مسجد نشسته بود دوان دوان به کمک پدر شتافت و با آبی که همراه داشت آلودگی از جامه او پاک کرد. نتیجه می گیریم: زهرای اطهر پیوسته در کنار پدر و انقلاب آسمانی او قرار داشت و پدر را تأیید و او را کمک می کرد.و بر ایمان و تقوای خود می افزود. و هرگز راحت طلبی را بر هدف مقدم نمیداشت، این نه تنها محیط مکه است که به کمک پدر میشتابد، در جنگ اُحد که در مدینه رخ داد نیز چنین کاری را انجام داد و با آوردن آبی چهرة پدر را شستشو داد و او را نوازش کرد.
4 ) خواستگاری علی (ع) از زهرا (س)، عقدی که بسته شد، جهیزیه ای که همراه خود به خانه بخت برد همگی از نکات آموزندة زندگی اوست.او به دنبال یک انسان کامل بود که با روح و روان او همسو باشد نه بدنبال انسان ثروتمندی که از نظر روحی کاملاً با او بیگانه باشد، وقتی عبد الرحمان بن عوف و امثال او از زهرا (س) خواستگاری به عمل آوردند دخت گرامیپیامبر به هیچ یک پاسخ مثبت نگفت. برخی از خواستگاران به رسول خدا گفتند من طلاها و نقرهها را آنچنان میچینم ک طرف مقابل، بنده را نمیبیند مع الوصف زهرای اطهر (س) به هیچ یک رضایت نداد. او برای همسری، انسانی را می خواست که در اتاق محقری با اثاثیه ای بسیار کم امّا دلی پر از ایمان و تقوا زندگی کند.
5 ) همسر بودن زهرا نسبت به علی مانع از آن نبود که پیوسته با او مؤدبانه سخن بگوید یک بار هم در طول زندگی همسر را به نام فرزند ابو طالب صدا نکرد، بلکه صدای همسر پیوسته با ادب مناسب و آهنگ مناسبتر بود به گونه ای که به کانون زندگی حرارت و گرمی می بخشید، فقط یک بار در یک جریان سیاسی که حق وی را غصب کردند و علی خانه نشین شده بودـ فقط در این یک بار ـ او را فرزند ابو طالب خواند و گفت چرا در خانه نشسته ای و مانند کودکی در رحم، زانوهای غم را در بغل گرفته ای.
6 ) دخت گرامیپیامبر نزد پدر آموزش میدید و از علوم و آگاهیهای پدر بهره میگرفت او نه تنها کارهای خانه را انجام میداد بلکه هنگامیکه پدر بزرگوارش وارد خانه می شد از او مسایلی میآموخت و همگی در صحیفه ای ضبط میشد که
بعدها به نام مصحف زهرا(ص) معروف گشت و این صحیفه در نزد امامان مانند حضرت باقر و صادق (ع) موجود بود که به آن مراجعه می کردند و جریانهایی را پیشگویی می کردند.
7 ) در کنار کارخانه و آموزشهای علمیو فکری، عبادت زهرا (س) مورد توجه پیامبر (ص) بود او بسان حضرت مریم (ع) در محراب عبادت میایستاد و نور عبادت او خانه را روشن میساخت حالا این چه نوری بود که محیط زندگی را روشن میساخت برای ما روشن نیست.
8 ) فصاحت و بلاغت حضرت زهرا از خطبه یادگاری او مُبان و آشکار است خطبه ای که مهاجر و انصار را متأثر کرد، تاریخ زندگی عرب را تشریح نمود، خدمات پدرش را در بالا بردن تمدن آنان به رخ آنان کشید، سپس از عملکرد آنان پس از در گذشت پیامبر سخت انتقاد کرد بالأخص محرومیت خود را از ارث پدر به رخ خلافت کشید که چگونه او را از حق واقعی او محروم ساخته اند. در این خطبه یک جهان تاریخ، یک دنیا نکات آموزنده است ، نکته قابل توجه آنجاست که او این خطبه را ارتجالاً و بدون مقدمه ایراد کرد، بدون آنکه کوچکترین یاد داشتی در اختیار داشته باشد، و از دختر گرامی پیامبر جز این انتظار نبود.
چــرا نـام کوثــر؟ کوثر مبالغه در کثرت است.طبرسی فرموده کوثر چیزی است که کثرت از شأن آن است و کوثر خیر کثیر است. فاطمه الزهراء سلام الله علیها خیر کثیری است که به پیامبر صلی الله و آله و سلم عطا شد.
انا اعطنیاک الکوثر
ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم.
فصل لربک و انحر
اکنون که چنین است برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن.
أن شانئک هو الابتر
مسلما دشمن تو ابتر و بلا عقب (بدون نسل) است.
در شأن نزول این سوره می خوانیم:
عاص بن وائل که از سران مشرکان بود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات کرد، هنگامی که عاص بن وائل وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت می کردی؟ گفت: با این مرد ابتر! این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که عبد الله پسر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفته بود و عرب کسی را که پسر نداشت ابتر ( بلا عقب می نامید) و لذا قریش این نام را بعد از فوت پدر پیامبر برای حضرت انتخاب کرده بود (سوره فوق نازل شد و پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم رابه نعمت های بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند)
توضیح این که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم دو فرزند پسر از بانوی گرامی اسلام، حضرت خدیجه سلام الله علیها داشت یکی قاسم و دیگری طاهر که او را عبدالله نیز می نامیدند و این هر دو، در مکه از دنیا رفتند و پیغمبر اکرم صلی الله
علیه و آله و سلم فاقد فرزند پسر شد این موضوع زبان بد خواهان قریش را گشود. کلمه ابتر را برای حضرتش انتخاب کردند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در سال هشتم هجری در مدینه از ماریه قبطیه، صاحب فرزند ذکور دیگری به نام ابراهیم شد، اتفاقا او نیز قبل از آن که به دو سالگی برسد چشم از جهان پوشید و وفات او قلب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را آزرد آنها طبق سنت خود برای فرزند پسر اهمیت فوق العاده ای قائل بودند و او را تداوم بخش برنامه های پدر می شمردند.بعد از این ماجرا آنها فکر می کردند با رحلت پیغمبر اکرم صلی الله عیله و آله و سلم برنامه های او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند. سوره کوثر نازل شد و خداوند در این سوره به طور اعجاب آمیزی به آنها پاسخ گفت: و خبر داد که دشمان او ابتر خواهند بود و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتی که در این سوره داده شد از یک سو ضربه ای بود بر امیدهای دشمنان اسلام و از سوی دیگر تسلی خاطری برای رسول الله بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه دشمنان، قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود.
کوثر یک معنی جامع دارد و آن، خیر وسیع و فراوان است و مصادیق آن زیاد است ولی بسیاری از بزرگان علمای شیعه وجود مبارک فاطمه الزهراء سلام الله علیها را یکی ا ز روشنترین مصداقهای آن دانسته اند چرا که شأن نزول آیه می گوید: آنها پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را متهم می کردند که بلا عقب است. قرآن مجید ضمن نفی سخن آنها می گوید: ما به تو کوثر دادیم.از این تعبیر استفاده می شود که این خیر کثیر، همان فاطمه زهراء سلام الله علیها است زیرا نسل و ذریه پیامبر صلی الله عیله و آله و سلم به وسیله همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت، نسلی که نه تنها فرزندان جسمانی پیغمبر بودند، بلکه آیین او و تمام ارزشهای اسلام را حفظ کردند و به آیندگان ابلاغ نمودند نه تنها امامان معصوم اهل بیت علیهم السلام که آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران نفر از فرزندان فاطمه سلام الله علیها در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علمای بزرگ نویسندگان، فقها، محدثان، مفسران، والامقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکاری در حفظ آیین اسلام کوشیدند.
در اینجا به بحث جالبی از فخر رازی برخورد می کنیم که در ضمن تفسیرهای مختلف کوثر می گوید:
قول سوم این است که این سوره به عنوان رد بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم خرده می گرفتند. بنابراین معنای سوره این است که خداوند به او نسلی می دهد که در طول زمان باقی می ماند. ببین چه تعداد از اهل بیت را شهید کردند در عین حال جهان مملو از آنهاست این درحالی است که از بنی امیه (که دشمنان اسلام بودند) شخصی قابل ذکری در دنیا باقی نمانده، پس بنگر و ببین چقدر از علمای برزگ در میان آنهاست. مانند امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و رضا علیه السلام و نفس زکیه و ... کوثر که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عنایت شده است. همان کثرت نسل و ذریه آن حضرت است، پس مراد از کوثر یا فقط کثرت ذریه آن حضرت است و یا مراد از کوثر خیر بسیار است. که در ضمن آن کثرت نسل پیامبر نیز مورد نظر است، زیرا اگر کثرت نسل پیامبر ملحوظ نباشد، آیه اخیر «أن شانئک هو الابتر، دشمن تو بی نسل خواهد ماند و او ابتر خواهد شد.» بدون فایده خواهد بود، پس آیات قبل باید پیرامون نسل پیامبر باشد. تا این سخن از ابتر بودن دشمن پیامبر معنا دهد و بی فایده نباشد.
منبع: فارسی طب
فضایل
فاطمه علیهاسلام در خانه رسول خدا بزرگ شد و با مجاهدات و تلاش پیگیرش، تحت تربیت رسول مکرم، به مقامات بلند معنوی دست یافت؛ بهطوری که در ستایش او چندین آیه قرآنی نازل شد. رسول خدا (ص) به تربیت دختر عزیزش توجه خاصی داشت، در فرصتهای مناسب او را به بیاعتنایی به دنیا و ادب و ایثار و حفظ حجاب و. . . ترغیب میفرمود و با نصایح گوناگون و امید بخشیدن به فضل پروردگارو توجه به ذکر و تسبیح الهی به تربیت وی همت می گماشت. پیامبر اکرم بارها در سخنانش مقام و موقعیت والای فاطمه را برای مسلمانها بیان می کرد و می فرمود:
« فاطمه سبب خلقت افلاک است و ملائکه الهی در خدمت او هستند. او را اذیت نکنید که اذیت او اذیت من است . فاطمهی من، اهل بهشت است و در قیامت از شیعیانش شفاعت می کند. »
فضایل و مناقب فاطمه علیهاسلام بیرون از حد شمارش است. او در هر زمینه از امور زندگی بر تمام زنان عالم پیشقدم بود و گوی سبقت را درایمان و عبادت و زهد و حجاب و. . . ، از همگان ربود و در شوهرداری و ایثار و انفاق و مروت و عدالت و. . . سر آمد همه گشت تا در ردیف کامل ترین زنان عالم جای گرفت و به « سیده النساء » ملقب گردید و از دست مبارکش معجزات زیادی جاری و از سرچشمه علم اولین و آخرین سیراب گشت.
ازدواج و فرزندان آن حضرت
صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عدهای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند.رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عدهای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول مینمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت:
"ای محمد! خدا بر تو سلام میرساند و میفرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است."
امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد. ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه میباشند که در دامان چنین مادری تربیت یافتهاند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) میباشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب میگردند و از ذریه ایشان به شمار میروند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.
زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار میآید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایههای حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که
حرکتهای گستردهای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست میآید، آنست که حتی در سختترین شرایط و طاقتفرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.
ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود
فاطمه (علیها السلام) در خانه
فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) مینگریست، غم و اندوهش زدوده میشد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که میپنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود.اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبهای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات مینماید و او را از افتخارات خویش بر میشمرد و یا آن هنگام که میفرماید:
"بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود."
منبع: سایت تبیان
زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار میباشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد میباشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثالزدنی میباشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیدهی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمیباشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر مینمایند.
اما نکتهای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت میشود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار میباشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن میتواند به عالیترین رتبههای روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمییابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله میتوان به آیهی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
نام، القاب، کنیهها
نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است. فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده میباشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند. زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش میایستاد (مشغول عبادت میشد)، نورش برای اهل آسمان میدرخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین میدرخشد." صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.
کنیههای فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و... ام ابیها به معنای مادر پدر میباشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف میستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در
خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمینمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم میگذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.
مادر و پدر
همانگونه که میدانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند میباشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود.خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد میشد و او را بزرگ زنان قریش مینامیدند.
ولادت
فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت (2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت میدهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان میباشند."
اکثر مفسران شیعی و عدهای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه(علیها السلام) تطبیق نمودهاند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نمودهاند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب میکند و میفرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
چرا نماز می خوانیم؟ |
آرامش دل تا حالا شده تو خیابون یا توی پارک بچه ای را ببینید که گم شده و به دنبال مادرش می گرده و وقتی که به کمک مردم مادرش را پیدا میکنه در آغوش مادرش میپره و آرام میشه. ما آدمها هم مثل کودک گمشدهای هستیم که در طول زندگی به دنبال کسی یا چیزی می گردیم که با آن آرامش پیدا کنیم. اون چیز نمی تواند پول، مقام، قدرت، زیبائی و....باشد، چون بعضی از آدم اینها را دارند، اما باز هم آرامش ندارند و همیشه مضطرب و نگرانهستند.
تشکر از خدا در اطرافهر کدام از ما آدمهای زیادی هستند که به ما محبت میکنند، مثل بابا، مامان، معلم وخیلیهای دیگه و ما دوست داریم از آنها به خاطر محبتی که به ما میکنند تشکر کنیم. مثل وقتی که میخواهیم از خدای مهربان تشکر کنیم و نماز میخوانیم. چشمه آب وقتی کهبدن ما کثیف شده است باید آن را با آب بشوئیم تا تمیز شود و آن وقت احساس خوشایندیمیکنیم ،چون پاکیزه و تمیز میشویم . روزی پیامبر مهربان اسلام رو به یارانشانکردند و گفتند: «فرض کنید در جلوی خانهی شما، چشمهای جاریاست و شما هر روز پنج بار در آن خود را میشویید. آیا به تن شما آلودگی باقیمیماند ؟» دوست داشتن واقعی اگر ما کسیرا دوست داشته باشیم دوست داریم با او حرف بزنیم. کسی که نماز میخواند، خدا رادوست دارد و دلش می خواهد با او حرف بزند. البته نباید تند تند و با عجله با خداصحبت کرد. باید آرام حرف زد.
|
از فرمانده شهید محمدحسن شحآدی، دختری به یادگار مانده است که عکسی از او در مراسم عزاداری سیدالشهدا در «جنوب لبنان» گرفته شده است.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از مشرق، «محمد حسن شحآدی» با نامِ نظامی «عبد الزهرآء» به تاریخ جمعه، 11 دی 1366 شمسی (11 جمادی الاول 1408 قمری) در روستای «عدلون» واقع در «جنوب لبنان» متولد شد. وی در سنین نوجوانی به صفوف «مقاومت اسلامی» پیوست و هنگام آغاز نبرد با «مزدوران سعودی» و سرسپردهگانِ «اسلامِ آمریکایی» در سرزمین «شام»، جهت دفاع از حریم «بانوی مقاومت» حضرت «زینب کبری»(سلام الله علیها)، به «سوریه» اعزام شد. «محمد حسن شحآدی» به تاریخ سه شنبه 31 اردیبهشت 1392 شمسی (11 رجب 1434 قمری) در جهاد با مشرکان وهابی، بال در بال ملائک گشود. از این فرماندهی شهید، دخترکی خردسال به یادگار مانده است. تصویری که از این کوچولوی شیرین می بینید،در مراسم عزاداری سیدالشهدا در «جنوب لبنان» ثبت شده است. خداوند او را رهروی صادق پدرش قرار دهد. بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
باسمه تعالی
سرچشمه ی آبشار نوری زهرا (س ) مضمون شب قدر و حضوری زهرا ( س )
ای میوه ی معراج شب وصل رسول (ص ) تو شاخص وسعت شعوری زهرا ( س )
میلاد مسعود سرور بانوان جهان ، عطای خداوند سبحان ، کوثر قرآن ، همتای امیرمومنان و الگوی بی بدیل جهانیان ، حضرت صدیقه ی کبری فاطمه ی زهرا ( س )و تولد با سعادت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی ( ره ) ، بر همه ی مادران معزز شهدا و همسران جانبازان عزیز و زنان فهیم و بصیر و مهربان و با ایمان که عمرشان وفاست ، مهرشان دنیاست ، قلبشان صفاست و در نگاهشان محبت هاست ؛ تبریک و تهنیت عرض می نمایم .