انا لله و انا الیه راجعون
با نهایت تأثر و تأسف به اطلاع می رساند مراسم تشیع جنازه و خاکسپاری مرحوم مغفور شادروان رضا خلجی روز دوشنبه 19 تیرماه 1396 ساعت 8 صبح از منزل آن مرحوم واقع در تهران شهرک مشیریه خیابان 20 متری اعظم نبش کوچه هشتم به سمت حسینیه سیدالشهدا(ع) و سپس به سوی بهشت زهرا(س) برگزار می شود.
ضمنا مراسم ختم سومین و هفتمین روز آن مرحوم روز سه شنبه 20 تیرماه 1396 از ساعت 17 الی 18:30 در حسینیه حضرت سیدالشهدا(ع) واقع در خیابان خاوران روبروی درب اصلی فرهنگسرای خاوران برگزار می شود.
حضور شما عزیزان تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود.
کفی بالموت واعظا
خانواده محترم شادروان رضا خلجی،
سلام علیکم
خبر ارتحال فرزند دلبند و معظمتان را دریافت نمودیم .مصیبت وارده را به خانواده داغدارتسلیت و تعزیت عرض می نماییم . ما را در غم عزیز سفر کرده شریک بدانید.
ازطرف جمعی از:
??بتلیجه ایهای مقیم اصفهان،شاهین شهر وفولادشهر
??فارغ التحصیلان دوره های اول و دوم دانشسرای تربیت معلم و هنرستان کشاورزی فریدن
??فارغ التحصیلان دبیرستان شهید علی قجاوند بتلیجه
??اهالی محترم روستای بتلیجه
??خانواده معظم شهدای بتلیجه
??دهیاری و شورای اسلامی روستای بتلیجه
مقدمه
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که ارائه دهنده الگوی جدید حکومت و زندگی اسلامی در مقابل شرق و غرب بود دشمنی تاریخی غرب و شرق علیه ایران اسلامی و الگوی جهانی انقلاب اسلامی آغاز شد.
این دشمنی از ابتدای پیروزی انقلاب به صورت جنگهای تمام عیار مراکز قدرت و ثروت خود را نمایاند. ابتدا با دخالت مستقیم نظامی آمریکادر واقعه «طبس»، سپس با جنگ نظامی 8 ساله، و وقتی در هر دو با شکست روبرو شد، جنگ اقتصادی را از طریق محاصره اقتصادی راه انداختند و وقتی از این جنگ نیز ناامید شدند، سعی نمودند در جنگ علمی ایران را از دستیابی به علوم و فناوریهای روز دنیا محروم نمایند و هنگامی که از همه این جنگ ها هم نتیجه ای نگرفتند به «جنگ نرم» روی آوردند. جنگی که به ظاهر از جنس انقلاب بود از جنس معنی و آرمان اما با باطنی پوچ.
البته دشمن در هر لحظه از هر روشی که بتواند چه نظامی چه اقتصادی چه اعتقادی و... علیه انقلاب اسلامی استفاده خواهد نمود. اما در زمان حاضر بیشتر گزینه جنگ نرم را در صدر استراتژی خود قرار داده است. چراکه نه نیروی نظامی ایران و نه نفت ایران و نه... هیچ کدام نیست که منافع قدرتهای بزرگ بین المللی را به خطر انداخته است بلکه این مدلها و الگوهای «نرم افزارانه» انقلاب اسلامی در شیوه زندگی و حکومت و اقتصادی مبتنی بر معنویت و اسلامیت است که منافع آنها را به خطر انداخته است.
این تجربه مردم سالاری دینی ایران است که برای «غزه»، «عراق»، «ترکیه»، «اندونزی» و همه کشورهای اسلامی و همه مستضعفین جهان الگو شده است.
این «فرهنگ مقاومت» و «شهادت طلبی» انقلاب اسلامی است که استراتژیستهای غربی را سردرگم نموده است و اسراییل را در جنگهای 33 روزه و 22 روزه تسلیم حزب الله و حماس کرده است. پس این دفعه جنگ بر سر خود آرمانها و معانی است و ابزار آن نه محاصره نظامی و سیاسی بلکه محاصره رسانهای، اعتقادی و بمباران هنرمندانه قلبهاست. این بار بجای «بمب شیمیایی» و «گاز خردل» آلمانی و فرانسوی، «بمب نفاق» انگلیسی و «اسلام ناب» آمریکایی در کار است.
باتوجه به این توضیحات معلوم است که این جنگ تا چه حد پیچیده خواهد بود و مرزهای آن تا چه حد لغزنده است. لذا در صفحات بعدی تلاش مینماییم تا با استراتژیها و تاکتیکهای این جنگ آشنا شویم.
مفاهیم و تعریف
فرهنگ:
برخی از جامعه شناسان فرهنگ را اینگونه تعریف میکنند: «فرهنگ، تفکر فردی و جمعى جامعه است که در پدیدهها و رفتارهاى اجتماعى تجلى مىیابد و تمامى امور اقتصادى، اجتماعى، سیاسى، مادى و معنوى را متأثّر مىسازد».
تهاجم:
تهاجم معادلهایی از قبیل «هجمه»، «شبیخون»، «غوغا» و «جنجال گروهی» دارد.
تهاجم فرهنگی:
تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش و یا هجوم برنامه ریزی شده و سازمان یافته یک مجموعه سیاسی و اقتصادی به بنیادهای فرهنگی یک ملت به منظور بی هویت کردن و سپس اسیر کردن آن ملت و اجرای مقاصد مورد نظر خویش از طریق یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده.
تبادل فرهنگی یا برخورد فرهنگی:
به ارتباط آزادانه و طبیعى دو قوم با یک دیگر مىگویند که در آن، عناصرى از فرهنگ یک قوم بدون هیچ اجبار و الزامى، به قوم دیگر منتقل گردد.
سلطه فرهنگى:
عبارت است از مبادله یک جانبه عناصر و پدیدههاى فرهنگى. گروه سلطه گر سعى مىکند با تکیه بر اهرم قدرت اقتصادى، نظامى، سیاسى، تبلیغى و رسانه ای خویش، باورها، ارزشها، و رفتارهاى خود را بر قوم دیگر حاکم نماید و هویت فرهنگى گروه مقابل را تضعیف، تخریب و نابود سازد.
استعمار نو:
نوعی از استعمار که در آن راه نفوذ و سلطه و بهره برداری، راه فرهنگی است و از طریق « تخدیر فرهنگی» جوامع تحت سلطه قرار می گیرند و مهمترین ابزار نفوذ در این نوع استعمار ابزار رسانه ای است. یکی ازمشخصه های غالب این مساله غفلت مخاطب استعمار از مستعمره بودن خویش است. چرا که استعمار نو به مراتب پیچیدهتر و پنهانتر از استعمار کهنه است. مقام معظم رهبری در توضیح این موضوع میفرمایند:" تهاجم فرهنگی، مثل خود کار فرهنگی، اقدام آرام و بی سر و صدا است."[1]
."[1]
اصطلاحی است تازه وارد در ادبیات سیاسی ایران، و مفهومی است که برای اولین بار مقام معظم رهبری در سال 1385 در جمع اساتید و دانشجویان مطرح نمودند، اما در ادبیات سیاسی جهان مسأله جدیدی نیست.
ایالات متحده آمریکا در دوران جنگ سرد که از سالهای بعد از جنگ دوم جهانی آغاز و با فروپاشی شوروی سابق پایان یافت برای مبارزه فرهنگی و اطلاعاتی با شوروی سابق دست به تشکیل سازمانهایی به ظاهر فرهنگی و دانشگاهی زده بود که محققان از آنها با نام ناتوی فرهنگی یاد میکنند. ناتوی فرهنگی در زمان جنگ سرد مستقیماًَ توسط سازمان سیا اداره می شد و در حیطههای مختلف به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود که از جمله آن می توان به چاپ و نشر کتب مجلات و فصلنامهها اشاره کرد، از دیگر فعالیت های این ناتوی فرهنگی کنترل محتوا و حتی جهت دهی به هنرهایی مانند موسیقی، نقاشی و فیلم سازی و... بوده است.
بطورکلی قدرت به معنی توانایی نفوذ در رفتار دیگرانبرای گرفتن نتیجه مطلوب است. راههای متعددی برای این تأثیرگذاری وجوددارد مانند تهدید ، متقاعدکردن از طریق پرداخت مالی یا جذب دیگران وهمکاری با آنها. گاهی میتوان بدون دستوردادن بر رفتار دیگرانتأثیرگذاشت. اگر بتوانید این را باور کنید که اهدافتان مشروع است میتوانید بدون استفاده از تهدید به هدفتان برسید.
سیاستمداران و مردم عادی اغلب قدرت را بعنوان داشتن توانایی نفوذ برنتیجه کار معنی میکنند. کسی که اقتدار، ثروت یا شخصیتجذابی دارد، قدرتمند خوانده میشود. براساس این تعریف در سیاست بینالملل، ما کشوری را قدرتمند می دانیم که جمعیت زیاد، خاک گسترده، منابعطبیعی فراوان، قدرت اقتصادی، نیروی نظامی و ثبات اجتماعی دارد. برتریاین تعریف دوم این است که قدرت را مشخصتر، قابل اندازه گیری و قابلپیش بینی میکند. در این معنا قدرت به معنای داشتن کارتهای برنده در یکبازی است. اما هنگامی که قدرت بعنوان مترادف برای منابعی کهآنرا تولید میکنند، تعریف میشوند، میتواند در مقابل این دو دیدگاهباشد که تأکید دارد دسته ای که بیشترین قدرت را در اختیار دارند هموارهبه آنچه مدنظر دارد، دست نخواهند یافت.
سنجش قدرت براساس منابع اگرچه ناکامل اما دستآوریمفید است. درک این نکته که کدام منبع بهترین پایه را برای رفتار قدرتدر زمینه ای بخصوص تأمین میکند، حائز اهمیت است نفت تا پیش از انقلابصنعتی و اورانیوم تا پیش از دوره معاصر منابع تعیین کننده ای بشمار نمیآمدند.
منابع قدرت بدون شناخت زمینه و شرایط موجود قابلارزیابی نیستند. در بعضی مواقع آنهایی که مدیریتی برعهده دارند،نیرویی تحت فرمان دارند و یا سرمایهای در اختیار دارند، قدرتمندترینافراد محسوب نمیشوند. اینجاست که انقلابها معنی مییابند.
قدرت نرم:
همه ما با قدرت سخت آشنایی داریم. میدانیم نیروینظامی و اقتصاد ممکن است موجب تغییر موقعیت افراد شود و قدرت سخت مبتنی بر مشوق «هویج» و تهدید «چماق» است اما مواقعی پیش میآید که شما بدون تهدید و یا هزینه محسوسی به نتیجه دلخواه دست پیدا میکنید. روشی غیرمستقیم برای دستیابی به چیزی که مدنظر دارید گاهی اوقات روی دیگر قدرتنامیده میشود.
قدرت نرم مفهوم جدیدی است که در دهه اخیر بوجودآمده است. قدرت نرم برخلاف قدرت سنتی به این معنا است که مخاطب نه ازروی جبر و اکراه بلکه از رضایتمندی تن به قدرت بدهد و تسلیم خواستههای قدرت شود.
عصر قدرت نرم از بعد از فروپاشی شوروی شروع شده وامروز در ادبیات استراتژیک جهان وارد شده است.در قدرت نرم بر روی «ذهنیت» سرمایهگذاری میشود و قدرت نرم تولید و عینیت مجازی میکند. مثلاً اگر در دهههای گذشته تبلیغمیشد که فلان ابرقدرت چندهزار کلاهک هسته ای و سلاح های آنچنانی داردواقعاً هم این توان نظامی وجود داشت اما در حال حاضر با تبلیغات رسانهای کاری میکنند که اثر روانی و رُعب حاصل از وجود آن بمبها و کلاهکهابدون آنکه واقعاً وجود داشته باشد، ایجاد می شود یا از دشمن تصویریاغراق آمیز ساخته میشود.
قدرت نرم به مفهوم تغییر شکل قدرت از« قدرت آمرانه»به « قدرت متقاعدکننده» است و امروزه« اقتصاد اطلاعات پایه» و شبکههایاطلاع رسانی دو ابزار مهم قدرت نرم در دست آمریکائیها است وآنها مدام در حال تئوریزه کردن و تکمیل مفهوم قدرت نرمهستند.
قدرت نرم عبارت است از توانایی شکل دهی ترجیحاتدیگران. در دنیای تجارت، مدیران با هوش واقفند رهبری در صدور فرامینخلاصه نمیشود بلکه جذب دیگران به انجام آنچه شما میخواهید را شامل میشود.
رهبران سیاسی، مدتهاست که از طریق جذابیتحاصل می شود، آشنا هستند. اگر من بتوانم شما را به انجام آنچه می خواهمسوق دهم دیگر نیازی به استفاده از«هویج» و «چماق» برای مجبورکردن شماندارم. قدرت نرم ستونی از سیاستهای روزانه دموکراتیک است. قدرت نرم تنها شبیه به نفوذ نیست. نفوذ میتواند دربرگیرنده قدرت سختتهدیدها و پرداختها باشد و قدرت نرم نیز چیزی بیش از ترغیب و یاتوانایی به تهیج مردم است. اگرچه این موارد بخش مهمی از قدرت نرم را شاملمیشود، اما این مفهوم همچنین توانایی جذب افراد را نیز در بر میگیرد و جذب افرادعموماً به موافقت و رضایت منجر میشود. به بیان ساده در روابط مبتنی بر اخلاق، قدرت نرم،قدرت جذب کننده ای محسوب میشود. منابع قدرت نرم سرمایههایی هستند کهاین جذابیت را ایجاد میکنند.
قدرت نرم ابزار رایج متفاوتی، نه زور و نه پول، رابرای تولید همکاری مورد استفاده قرار میدهد. قدرت نرم از جذابیت برایایجاد اشتراک بین ارزشها و از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همهاین موارد سود میجوید.
جنگ نرم:
بنابراین جنگ نرم را میتوان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانهای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا میدارد، تعریف کرد. جنگ روانی، جنگ اطلاعاتی، جنگ سفید، جنگ رسانهای، جنگ سایبری، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است. جنگ نرم با شروع دوره انقلاب علوم و فناوریها، خصوصاً فناوریهای اطلاعات، ارتباطات، الکترونیک و رایانه در سالهای اخیر طراحی شد و در حال حاضر سیر تکاملی خود را طی مینماید.
تفاوت جنگ نرم و سخت
در جنگ سخت جبهه دشمن مشخص است. خاکریزها معلوم و سمت و سوی تیراندازیها معین و مشخص است. در این شرایط رزمنده کافی است که چشم و بصر خود را به کار گیرد و سمت و سوی دشمن نشانه رود. اما در جنگ نرم فریب حرف اول را می زند به طوری که جبهه دشمن مشخص نیست، خاکریزی وجود ندارد. بنابراین از بصر کاری ساخته نیست و رزمنده باید «بصیرت» خود را بکار گیرد. در جنگ سخت، رزمنده دشمن را میبیند ولی در جنگ نرم، رزمنده باید دشمنی دشمن را ببیند! در جنگ سخت دشمن جسم را نشانه میگیرد و آن را به وسیله تیر و یا دیگر جنگ افزارها هدف قرار میدهد، ولی در جنگ نرم با جسم کاری ندارد بلکه اندیشه و فکر را هدف قرار میدهد و از آن جا که جسم از فکر و اندیشه تبعیت میکند، لذا با زدن فکر و باورها به وسیله ابزارهای شایعه و دروغ و تهمت و تحقیر و... که از رسانههای جمعی به سوی تو پرتاب میکند عملاً جسم را نیز در اختیار میگیرد و آنچنان با بمباران به اصطلاح (اطلاع رسانی) فرد را در یک خلاء روحی قرار میدهد که جو فکری شخص را کاملاً به هم میریزد و در این حالت، فرد، دیگر باورهای خود را باور ندارد و آن چه باور میکند رگبارهای دشمن به ظاهر دلسوز است!
در جنگ نرم کاربرد زور و فشار فیزیکی دیده نمیشود و در این جنگ به جای تلاش جهت تصرف زمین و گرفتن تلفات جانی و مالی و زدن خسارت مادی به دشمن، تمامی کوشش در جهت تسخیر افکار و اذهان صورت میگیرد و به اصطلاح جنگ نرم جنگ بر سر تسلط بر افکار و اذهان است.
در صورت پیروزی در جنگ نرم نیاز به ایجاد و راه اندازی جنگ سخت نیست چرا که و در آن صورت طرف مقابل با دست خود به میل و خواست طرف دیگر رفتار خواهد کرد.
حوزه اجتماعی: مانند دامن زدن به اعتراضات کارگری و صنفی و اعتصابات در کشورهای دیگر.
حوزه فرهنگ: مانند تهاجم و شبیخون فرهنگی به زیرساختها و مبانی فرهنگی کشورهای دیگر.
حوزه سیاسی: مانند تلاش جهت ایجاد انقلابهای مخملی و رنگی در کشورهای هدف.
جنگ نرم علیه ایران
پس از شکست غرب در تحمیل استراتژیهای گوناگون جنگی در 30 ساله پس از انقلاب استراتژی جدید غرب، استراتژی جنگ نرم در مقابل جمهوری اسلامی ایران است، که در فتنههای سال 88 گستره و عمق این جنگ نمایانتر گردید.
«وقتی انسان، تجهیز، صف آرایی، دهانهای با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ فشرده شده علیه انقلاب، امام خمینی «ره» و آرمانهای نظام اسلامی را میبیند وجود این جنگ نرم را باور میکند. هرچند ممکن است عدهای اینها را نبینند.[1]
با همه جدیت دشمن در این جنگ و همه تاکیدات مقام معظم رهبری اما هستند خواصی که به این جنگ اعتقادی ندارند. اساسا اینگونه تعابیر را توهم و به عبارت خودشان «توهم توطئه» می دانند.
این عده متاسفانه بجای آنکه به نقش اساسی عوامل خارجی به خصوص قدرتهای بزرگ در تحولات سیاسی توجه داشته باشند، همواره با این استدلال که شما دچار «توهم توطئه» شدهاید، منکر این نقش اساسی هستند. کشور ما به دلیل برخورداری از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی- اسلامی، اصالت نژادی، وسعت سرزمین، کمیت و کیفیت جمعیت، امکانات نظامی، اقتدار سیاسی، نفوذ منطقه ای و بین المللی، منابع طبیعی، سرمایه اجتماعی، درایت و توانمندی رهبران فرهنگی و سیاسی، یکپارچگی انسجام ملی و مهمتر از همه تمسک به فرهنگ و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و التزام به نظریه ولایت فقیه الگویی مترقی و متعالی برای کشورهای اسلامی و عامل مهمی در بیداری و خیزش ملتهای اسلامی منطقه است. بنابراین غرب و در راس آن ایالات متحده کانون حملات نرم و براندازانه خود را متوجه ایران اسلامی کرده اند و در کنار تحمیل 8 سال جنگ تحمیلی، کودتاهای گوناگون، حمایت از گروههای ضد انقلابی و ایجاد اغتشاش در کشور، از انواع متدهای جنگ نرم در حوزههای گوناگونی از جمله سینما، تئاتر، رمان و ادبیات داستانی، شعر، رسانههای دیجیتالی، گروههای مجازی و حقیقی، معنویتهای ساختگی و عرفانهای دروغین و... بهره بردهاند.
البته مقام معظم رهبری در سال های دهه 70 «تهاجم فرهنگی» دشمن را به دولت و خواص متذکر شدند اما در همان سالها بسیاری از تکنوکراتهای سازندگی نه تنها آن را باور نکردند بلکه آن را به سطحی ترین صورت تفسیر نمودند. (تقلیل به مسئله حجاب و...)
همچنین چند سال قبل از آن نیز حضرت امام «ره» در زمان صدور قطعنامه 598 که بسیاری از همین خواص آن را پایان جنگ می دانستند در پیامی که صادر نمودند خبر ازشروع جنگی جدید دادند و فرمودند «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است»که بسیاری آن را نه تنها یک استراتژی به حساب نیاوردند، بلکه چه بسا این جمله تاریخی را یک جمله ادبی و حماسی بیش تصور نکردند.
«جنگ فقر و غنا» و «تهاجم فرهنگی» دو روی یک سکه بودند که فریفتگان «توسعه» غربی و فریب خوردگان دشمن در کنار هم هر روز به دل دشمن بیشتر غلطیدند و کار به آنجا رسید که در دوره اصلاحات، رسماً «آرمان جامعه مدنی» از سوی این عده جایگزین آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی شد و دغدغه دین جای خود را به دغدغه آزادی داد.
در این دوره که دولتمردان هم نوای غرب بودند مقام معظم رهبری جنبش مردمی را رهبری فرمودند، جنبشی عدالتخواهانه که جبهه انقلاب را در عرصه جنگ فقر و غنا بازسازی مینمود و جنبشی نرم افزارانه که جبهه انقلاب را در برابر جبهه فرهنگی و نرم افزارانه غرب آماده میساخت.
در این دوره مقام معظم رهبری از تعبیر «ناتوی فرهنگی» که به اصطلاحات و ادبیات نظامی نزدیکتر بود اشاره فرمودند اما این تعابیر روشن هم بسیاری را نتوانست تکان دهد. (ناتو نام پیمانی نظامی است که در دوران جنگ سرد در بین متحدان آمریکا منعقد شد)
از سال 83 که بعد از تلاشهای مردم انقلابی و رهبری هوشمندانه رهبر انقلاب و بعد از سالها جنبش عدالتخواهی و نرم افزاری، دوباره گفتمان انقلاب اسلامی در ایران مسلط شد و به برکت آن بار دیگر حرکتهای اسلامی در جهان اسلام جان گرفت، این دشمن و فریفتگان داخلیاش بودند که شاهد هجمه جدید انقلاب اسلامی بوده که سالهای تحقیر آمریکا و لیبرال دمکراسی غرب در دهه 60 تداعی کرده اند. غرب به رهبری آمریکا در این سالها بار دیگر احساس خطر میکند و ایران را «محور شرارات» تعبیر میکنند و جبهه غرب را در برابر ایران آرایش جدیدی میدهند.
و بار دیگر این قدرتهای بزرگ جهانی هستند که جنگ تحمیلی نرم را طراحی مینمایند و به کمک فریفتگان داخلیاش آن را عملیاتی میکنند و شبکههای رسانهایشان آتش تهیه را آماده میسازند.
1- جنگ نرم در پی تغییر قالبهای ماهوی جامعه و نهایتاً تغییر ساختار سیاسی است.
2- آرام، تدریجی و زیرسطحی است.
3- جنگ نرم نمادساز است
تصویری شکست خورده، ناامید و مأیوس از حریف ارائه میشود و در مقابل مهاجم با نمادسازی و تصویرسازی خود را پیروز و موفق نشان میدهد. در این ویژگی عملیات روانی در حد اعلای، خود انجام میشود.
4- پایدار و بادوام است:
نتایج جنگ نرم در صورت موفق بودن، پایدار و بادوام خواهد بود. هدف اصلی در جنگ نرم تغییر باورها و اعتقادات است. چنانچه این تغییر حاصل گردد، به راحتی تغییر مجدد و بازگشت به حالت اولیه میسر نمیباشد.
5- جنگ نرم پرتحرک و جاذبهدار است:
جنگ نرم که به صورت تدریجی و آرام شروع میشود، در نقطهای به دلیل ایجاد جاذبههای کاذب، خود جامعه هدف را برای تحقق اهداف به کار گرفته و از این طریق بر دامنه تحرکات آن افزوده میگردد. در واقع با گذشت زمان، بسیاری از بازیگران و حتی بازیگردانان جنگ نرم به صورت خواسته یا ناخواسته از درون جامعه هدف به استخدام کارگزاران اصلی جنگ نرم در میآیند
6- جنگ نرم هیجانساز است:
با نمادسازیها، اسطورهسازیها و خلق ارزشهای جدید، در جنگ نرم از احساسات جامعه هدف نهایت استفاده انجام میگیرد. مدیریت احساسات یک رکن در مهندسی جنگ نرم به حساب میآید. در مدیریت احساسات، تلاش میشود از احساسات و عواطف جامعه هدف به عنوان پلی برای نفوذ در افکار و اندیشهها برای ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها استفاده شود. احساسات و عواطف به دلیل تحریک پذیری، زمینههای خلق بحران را فراهم میسازد.
7- جنگ نرم آسیب محور است:
دشمنان در جنگ نرم با شناسایی نقاط آسیب جامعه هدف در حوزههای ذکر شده، فعالیتهای خود را سامان داده و با خلق آسیبهای جدید، بر دامنه تحرکات خود میافزایند.
8- جنگ نرم چند وجهی است:
دراین جنگ، از تمامی علوم، فنون، شیوهها و روشهای شناخته شده و ارزشهای موجود استفاده میگردد.
9- جنگ نرم تضادآفرین است:
تضادهای به وجود آمده از طریق جنگ نرم، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را برهم میزند و زمینههای بروز بحران و درگیریهای داخلی را فراهم میسازد. بنابراین تخریب وحدت ملی یکی از پیامدها و ویژگیهای جنگ نرم است.
10- جنگ نرم تردید آفرین است:
به مرور بر دامنه این تردیدها افزوده شده تا در نهایت به ایجاد تغییرات اساسی در باورها و ارزشها دست یابد.
11- جنگ نرم از ابزار روز استفاده میکند:
از ظرفیتهای فضای مجازی، ماهواره، تلفن همراه و... در این جنگ استفاده میشود.
عرصهها و ابزارهای جنگ نرم
- رسانه (کتاب، مطبوعات، نشریات، رادیو، اینترنت، خبر گزاریها).
- ادبیات (داستان، شعر، رمان، طنز).
- بینالملل (دیپلماسی، سازمانهای بینالملل، عملیات روانی، سفارتخانهها، اپوزیسیون خارج از کشور).
- هنر (فیلم، هنرهای تجسمی، تئاتر، موسیقی).
برخی از تاکتیک های جنگ نرم
برای مقابله با جنگ نرم بایستی ابتدا آن را به خوبی بشناسیم. برخی از تاکتیک های این جنگ مدرن ذکر میشود.
1- برچسب زدن
بر اساس این تاکتیک، رسانهها، واژههای مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت میدهند. گاهی هدف از این عملکرد، آن است که ایده، فکر یا گروهی محکوم شوند، برای آنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود.[1]
به عنوان مثال، رسانههای کشورهای غربی با منفیسازی مفهوم "بنیادگرایی Fundamentalism " و اطلاق آن به کشورهای اسلامی، سعی دارند چهره منفیای از این کشورها در اذهان عمومی مخاطبین خود القاء و ایجاد کنند.
برچسب زنی یا اسم گذاری (برچسب به یک فکر و یا عقیده زدن) برای تحریک به رد فکری و اندیشه ای بدون بررسی شواهد مورد استفاده قرار گیرد.[2]
به عنوان مثال غربیها به مقاومت مشروع مردم مظلوم فلسطین و لبنان، برچسب تروریسم می زنند و حمایت ایران از این مبارزین را حمایت از تروریسم مینامند و با تبلیغات رسانهای افکار عمومی را دستکاری میکنند.
2- تلطیف و تنویر
از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمه ای پر فضیلت) استفاده میشود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.[3]
رسانه های ارتباط جمعی از سویی مفهوم «حقوق بشر و آزادی» را پر فضیلت جلوه داده و از سوی دیگر غرب را مهد آزادی و مدافع حقوق بشر قلمداد میکنند در حالیکه بیشترین نقص حقوق بشر و آزادی در این کشورها صورت میگیرد.
3- انتقال
انتقال یعنی اینکه اقتدار، حرمت و منزلتِ امری مورد احترام به چیزی دیگر برای قابل قبولتر کردن آن یعنی آن چیزی که مردم احترام و تقدس و خوب بودن آن را پذیرفته اند را منسوب به شخص یا جریان یا موردی کنیم که چندان پذیرفته نیست و به این وسیله آن را نیز مقبول و خوب جلوه دهیم.
استفاده از نمادهای مذهبی و یا ملی و انتساب به اشخاص و جریانهایی که مورد احترام تودههای عمومی مردم هستند، تاکتیک انتقال نامیده میشود. استفاده از نماد سیادت و رنگ سبز در انتخابات سال 1388 توسط جریان فتنه یکی از مصادیق این موضوع است.
در این تاکتیک ممکن است ابزارهای گوناگونی از جمله طنز، کایکاتور، داستان کوتاه، شعر و موسیقی و... استفاده شود.
4- تصدیق
تصدیق یعنی اینکه شخصی که مورد احترام یا منفور است، بگوید فکر، برنامه یا محصول یا شخص معینی خوب یا بد است. تصدیق فنی رایج در تبلیغ، مبارزات سیاسی و انتخاباتی است.[4]
حمایت اشخاص معروف (سیاستمداران، هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان و...) و گروههای فرهنگی، سیاسی واجتماعی از فردی یا جریانی تصدیق نامیده می شود. این مورد هم جهت جذب افکار عمومی و رضایت عامه است.
5- شایعه
شایعه در فضایی تولید میشود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان پذیر نباشد. به عبارتی شایعه در جایی ایجاد میشود که خبر نباشد و یا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تاثیر در روحیه آنان ایجاد می شود. مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی باشد که مخاطب نسبت به آن حساسیت بالایی دارد.
هر شایعه در برگیرنده بخش قابل توجهی از واقعیت می تواند باشد (تاکتیک تسطیح در شایعه سازی) ولی ضریب نفوذ آن بستگی به درجه ابهام و اهمیت آن دارد. در واقع هرچقدر شایعه پیرامون مسائل «مبهم» و «مهم» باشد همان مقدار ضریب نفوذ آن افزایش مییابد.
با توجه به موضوع و جامعه هدف، شایعات گوناگونی تولید میشوند که عبارتند از شایعات تفرقه افکن، هراس آور، امید بخش، آتشین، خزنده، دلفینی یا غواصی که به تناسب زمان تولید و بعد از تاثیر گذاری برای مدتی خاموش و دوباره با ایجاد زمینه های ذهنی لازم در جامعه، ایجاد میشود. در شایعه سازی از تاکتیکهای گوناگون از جمله تسطیح، همانند سازی، برجسته سازی (بزرگنمایی) و... نیز استفاده میگردد.
[1]- مریم کلانتری، سایت مرکز تحقیقات و مطالعات رسانه ای همشهری .
[2]- ورنر سورین، جیمز تانکارد، نظریه های محورهای ارتباطات، ترجمه دکتر علیرضا دهقان، تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1384، ص 152.
[3]- ورنر سورین- جیمز تانکارد، نظریه های محورهای ارتباطات، ترجمه دکتر علیرضا دهقان، تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1384، ص 158.
1- ورنر سورین، جیمز تانکارد، نظریه های محورهای ارتباطات، ترجمه دکتر علیرضا دهقان، تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1384، ص 165.
1- کلی گویی
«محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانههای غربی مصادره و در جامعه منتشر میشود، مورد کنکاش قرار نمیگیرد. تولیدات رسانههای غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از مفاهیمی مانند جهانی شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است. اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینهای مشخص بکار گرفته میشوند».[1]
در واقع کلیگویی عبارت است از ایجاد ارتباط نظری و عملی خاص با مفهومی ویژه تا مخاطب بدون بررسی دلایل، شواهد و قرائن، آن نظر و عمل را بپذیرد.
تاکتیک کلیگویی، تاکتیکی است که سعی میشود ذهن مخاطب متوجه حواشی و شاخ و برگ نشده و در رابطه با هسته مرکزی پیام، حساسیت نداشته و آن را بدون بررسی و کنکاش بپذیرد که به همین دلیل برخی این تاکتیک را «بی حس سازی مغزی» نیز مینامند.
در بیانیههایی که توسط دستگاه دیپلماسی کشورهای غربی منتشر می شود از این تاکتیک استفاده میکنند که ضمن کلیگویی به مقاصد و اهداف خود نایل شوند. مثال دیگر عمکرد برخی از فتنهگرانی است که نظام اسلامی را متهم به تقلب در انتخابات کردند و هیچ گاه این کلیگویی را رها نکردند و شواهد و قرائنی ارائه ندادند.
2- دروغ بزرگ
این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً برای مرعوب کردن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار میگیرد. بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان میکنند و مدام بر «طبل تکرار» میکوبند تا ذهن مخاطب آن را جذب کند. معروفترین استفاده این تاکتیک در زمان آدولف هیتلر و توسط رئیس دستگاه تبلیغاتی نازی ها، گوبلز بوده است. گوبلز میگوید: «دروغ هرچه بزرگتر باشد، باور آن برای مردم راحتتر است».[2]
در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری اخیر شایع شد که مبلغی حدود 18 میلیارد دلار از کشور خارج و به شکلی (مضحک!) به یکی از کشورهای همسایه وارد شده است. این دروغ به قدری بزرگ بود که برخی آن را باور کردند! در حالیکه میزان درآمد سالیانه کشور از 90 میلیارد دلار کمتر است و این حجم مالی یعنی چیزی حدود 20 درصد درآمد کشور. این دروغ بزرگ که توسط رسانهای ضد انقلاب ماساژ میشد عدهای را به تردید و در مواردی به پذیرش آن واداشته بود.
3- پاره حقیقت گویی
گاهی خبر یا سخنی مطرح میشود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعهای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد. این رویه رایج رسانههاست که معمولاً متناسب با جایگاه و جناح سیاسی که به آن متمایل هستند، بخشی از خبر نقل و بخشی را نقل نمیکنند. خبر هنگامی کامل است که عناصر خبری در آن، به شکل کلی مطرح شوند. اما چنانچه یکی از عناصر خبری شش گانه (که، کجا، کی، چرا، چه، چگونه) در خبر بیان نشود، خبر ناقص است.
در تاکتیک «پاره حقیقت گویی» حذف یکی از عناصر به عمد صورت میگیرد و بیشتر اوقات عنصر «چرا» حذف میشود. نوع تیترها و محتوای روزنامهها و رسانهها در مواقع سخنرانی مقامات عالی نظام نشانگر بهرهگیری از این تاکتیک است.
4- انسانیت زدایی و اهریمن سازی
یکی از موثرترین شیوه های توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و یا سخت)، «انسانیت زدایی» است. چه اینکه وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، میتوان اقدامات خشونتآمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد. در این تاکتیک با استفاده از برچسب زنی صفات منفی به حریف از جمله دزد، قاتل، دروغگو و... به توجیه حملات و تهاجمات علیه رقیب می پردازند.
قبل از حمله آمریکا به افغانستان و عراق، رسانههای ایالات متحده با استفاده از اخبار و القاب گوناگونی تصویری مملو از رفتارهای تروریستی، وحشی گرانه و ضد انسانی از طالبان و صدام در ذهن مخاطبان خویش القا می کردند به گونه ای که تروریست و صدام مترادف قلمداد میشد.
10- ارائه پیشگویی های فاجعه آمیز
در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوههای جنگ روانی (از جمله کلیگویی، پاره حقیقتگویی، اهریمن سازی و...) به ارائه پیشگوییهای مصیبت بار میپردازند که بتوانند حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند. از این تاکتیک در تبلیغات انتخاباتی استفاده میشود که نمونههای بسیاری از آن را میتوان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بر شمرد.
ارائه اخبار و آمارهای آلوده به دروغ از وضعیت سیاسی، اقتصادی کشور و فاجعه آمیز بودن آینده کشور در صورت تداوم وضع موجود، ذیل این تاکتیک تعریف میشود که شعار «تغییر» نیز در این رابطه از سوی یکی از نامزدها پیگیری میشد.
11- قطره چکانی
در تاکتیک قطره چکانی، اطلاعات و اخبار در زمانهای گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نا منظم در اختیار مخاطب قرار میگیرد تا مخاطب نسبت به پیام مربوطه حسّاس شده و در طول یک بازده زمانی آن را پذیرا باشد.
12- حذف (سانسور)
در این تاکتیک سعی میشود فضایی مناسب برای سایر تاکتیکهای جنگ نرم به ویژه شایعه خلق شود تا زمینه نفوذ آن افزایش یابد. در این تاکتیک با حذف بخشی از خبر و نشر بخشی دیگر به ایجاد سوال و مهمتر از آن ابهام میپردازند و بدین ترتیب زمینه تولید شایعات گوناگون خلق می شود.
[1]- سیدحسین محمدی نجم، فصلنامه عملیات روانی، سال سوم، شماره 9، سال 1384.
[2]- محمد سلطانی و شهناز هاشمی، پوشش خبری، تهران: انتشارات سیمای شرق، 1382 ، ص25 .