*بسیجی بودن یک ارزش است و این مسئله باید بعنوان یک فرهنگ و اصل در نظر گرفته شود و این ارزش همچنان بماند.
*بسیجیان در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری را ترسیم کردند.
*بسیج تا آن روز پیروز است که در یک دست بسیجی ((قرآن ))و در دست دیگرش ((سلاح )) باشد.
*شما بسیجیان زیباترین شعر تاریخ را سروده و زیباترین حماسه فداکاری را آفریدید.
*دفاع از جمهوری اسلامی اولین مقدمترین وواجب ترین وظیفه ی بسیج است.
*بسیج را به حق می توان مکتبی ترین و مردمی ترین نیروی مقاومت جهانی نامید.
* *بسیجیان جوان گل های بوستان انقلاب و مایه ی دلگرمی ملت و رهبر هستند.
*شما بسیجیان سربازان امام زمان (عج) و پشتوانه اسلام هستید.
*با فراگیر شدن بسیج انقلاب بیمه خواهد شد.
*بسیج بهترین مدافع اسلام و انقلاب است.
*بسیج یک افتخار است ،یک ارزش است.
*من دست یکایک شما پیشگامان رهائی را می بوسم و می دانم که اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت .
*بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر دادند.
*بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد.
*اگر برکشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد شد.
*بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آنرا همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند.
* رحمت و برکات خداوند بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب اسلامی است.
*بسیج مصداق کامل خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام است.
*بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقینا از ا لطاف جلیه خداوند تعالی بود.
*امروز شما بسیجیان امید اسلام هستید ،اسلام به وجود شما افتخار می کند .
*تربیت یافتگان بسیج نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.
*کسانیکه در بسیج خدمت می کنند در حال عبادت هستند.
پایگاه مقاومت بسیج شهدای بتلیجه
*بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه های اسلامی است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ، فرمانده قرارگاه فوق سری نصرت در دفاع مقدسدر نهمین یادواره 260 شهید شهرستان بوئین و میاندشت در روستای بتلیجه گفت : تاریخ انقلاب اسلامی درخششی از اسلام و پویایی و طراوت فرهنگ قرآن و عترت است که با گذشت چهارده قرن از طلوع خورشید نبوت و امامت علوی با صلابت ماندگار مانده و خواهد بود .
سردار عبدالفتاح اهوازیان با اشاره به تأثیر شهدای مدافعان حرم بر فضای فرهنگی کشور افزود: امروز بصیرتافزایی جهاد اکبر است و از داعشکشی بالاتر است و وقتی کشور از لحاظ فرهنگی در تب و لرز است امثال محسن حججی ها جلوی پایمال شدن عزت ایران ایستاده اند.
وی با بیان اینکه روستای بتلیجه روستای نمونه ایثارگری شهرستان و زادگاه سردار شهید اصغر قجاوند جانشین اطلاعات عملیات نیروی زمینی سپاه است گفت : ملت ایران در استقبال از تکریم و تشییع شهید مدافع حرم محسن حججی بی تابند.
در پایان این مراسم از حاج مرتضی خلجی جانباز 75 درصد روستای بتلیجه تجلیل شد.
مقدمه
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که ارائه دهنده الگوی جدید حکومت و زندگی اسلامی در مقابل شرق و غرب بود دشمنی تاریخی غرب و شرق علیه ایران اسلامی و الگوی جهانی انقلاب اسلامی آغاز شد.
این دشمنی از ابتدای پیروزی انقلاب به صورت جنگهای تمام عیار مراکز قدرت و ثروت خود را نمایاند. ابتدا با دخالت مستقیم نظامی آمریکادر واقعه «طبس»، سپس با جنگ نظامی 8 ساله، و وقتی در هر دو با شکست روبرو شد، جنگ اقتصادی را از طریق محاصره اقتصادی راه انداختند و وقتی از این جنگ نیز ناامید شدند، سعی نمودند در جنگ علمی ایران را از دستیابی به علوم و فناوریهای روز دنیا محروم نمایند و هنگامی که از همه این جنگ ها هم نتیجه ای نگرفتند به «جنگ نرم» روی آوردند. جنگی که به ظاهر از جنس انقلاب بود از جنس معنی و آرمان اما با باطنی پوچ.
البته دشمن در هر لحظه از هر روشی که بتواند چه نظامی چه اقتصادی چه اعتقادی و... علیه انقلاب اسلامی استفاده خواهد نمود. اما در زمان حاضر بیشتر گزینه جنگ نرم را در صدر استراتژی خود قرار داده است. چراکه نه نیروی نظامی ایران و نه نفت ایران و نه... هیچ کدام نیست که منافع قدرتهای بزرگ بین المللی را به خطر انداخته است بلکه این مدلها و الگوهای «نرم افزارانه» انقلاب اسلامی در شیوه زندگی و حکومت و اقتصادی مبتنی بر معنویت و اسلامیت است که منافع آنها را به خطر انداخته است.
این تجربه مردم سالاری دینی ایران است که برای «غزه»، «عراق»، «ترکیه»، «اندونزی» و همه کشورهای اسلامی و همه مستضعفین جهان الگو شده است.
این «فرهنگ مقاومت» و «شهادت طلبی» انقلاب اسلامی است که استراتژیستهای غربی را سردرگم نموده است و اسراییل را در جنگهای 33 روزه و 22 روزه تسلیم حزب الله و حماس کرده است. پس این دفعه جنگ بر سر خود آرمانها و معانی است و ابزار آن نه محاصره نظامی و سیاسی بلکه محاصره رسانهای، اعتقادی و بمباران هنرمندانه قلبهاست. این بار بجای «بمب شیمیایی» و «گاز خردل» آلمانی و فرانسوی، «بمب نفاق» انگلیسی و «اسلام ناب» آمریکایی در کار است.
باتوجه به این توضیحات معلوم است که این جنگ تا چه حد پیچیده خواهد بود و مرزهای آن تا چه حد لغزنده است. لذا در صفحات بعدی تلاش مینماییم تا با استراتژیها و تاکتیکهای این جنگ آشنا شویم.
مفاهیم و تعریف
فرهنگ:
برخی از جامعه شناسان فرهنگ را اینگونه تعریف میکنند: «فرهنگ، تفکر فردی و جمعى جامعه است که در پدیدهها و رفتارهاى اجتماعى تجلى مىیابد و تمامى امور اقتصادى، اجتماعى، سیاسى، مادى و معنوى را متأثّر مىسازد».
تهاجم:
تهاجم معادلهایی از قبیل «هجمه»، «شبیخون»، «غوغا» و «جنجال گروهی» دارد.
تهاجم فرهنگی:
تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش و یا هجوم برنامه ریزی شده و سازمان یافته یک مجموعه سیاسی و اقتصادی به بنیادهای فرهنگی یک ملت به منظور بی هویت کردن و سپس اسیر کردن آن ملت و اجرای مقاصد مورد نظر خویش از طریق یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده.
تبادل فرهنگی یا برخورد فرهنگی:
به ارتباط آزادانه و طبیعى دو قوم با یک دیگر مىگویند که در آن، عناصرى از فرهنگ یک قوم بدون هیچ اجبار و الزامى، به قوم دیگر منتقل گردد.
سلطه فرهنگى:
عبارت است از مبادله یک جانبه عناصر و پدیدههاى فرهنگى. گروه سلطه گر سعى مىکند با تکیه بر اهرم قدرت اقتصادى، نظامى، سیاسى، تبلیغى و رسانه ای خویش، باورها، ارزشها، و رفتارهاى خود را بر قوم دیگر حاکم نماید و هویت فرهنگى گروه مقابل را تضعیف، تخریب و نابود سازد.
استعمار نو:
نوعی از استعمار که در آن راه نفوذ و سلطه و بهره برداری، راه فرهنگی است و از طریق « تخدیر فرهنگی» جوامع تحت سلطه قرار می گیرند و مهمترین ابزار نفوذ در این نوع استعمار ابزار رسانه ای است. یکی ازمشخصه های غالب این مساله غفلت مخاطب استعمار از مستعمره بودن خویش است. چرا که استعمار نو به مراتب پیچیدهتر و پنهانتر از استعمار کهنه است. مقام معظم رهبری در توضیح این موضوع میفرمایند:" تهاجم فرهنگی، مثل خود کار فرهنگی، اقدام آرام و بی سر و صدا است."[1]
."[1]
اصطلاحی است تازه وارد در ادبیات سیاسی ایران، و مفهومی است که برای اولین بار مقام معظم رهبری در سال 1385 در جمع اساتید و دانشجویان مطرح نمودند، اما در ادبیات سیاسی جهان مسأله جدیدی نیست.
ایالات متحده آمریکا در دوران جنگ سرد که از سالهای بعد از جنگ دوم جهانی آغاز و با فروپاشی شوروی سابق پایان یافت برای مبارزه فرهنگی و اطلاعاتی با شوروی سابق دست به تشکیل سازمانهایی به ظاهر فرهنگی و دانشگاهی زده بود که محققان از آنها با نام ناتوی فرهنگی یاد میکنند. ناتوی فرهنگی در زمان جنگ سرد مستقیماًَ توسط سازمان سیا اداره می شد و در حیطههای مختلف به فعالیتهای فرهنگی مشغول بود که از جمله آن می توان به چاپ و نشر کتب مجلات و فصلنامهها اشاره کرد، از دیگر فعالیت های این ناتوی فرهنگی کنترل محتوا و حتی جهت دهی به هنرهایی مانند موسیقی، نقاشی و فیلم سازی و... بوده است.
بطورکلی قدرت به معنی توانایی نفوذ در رفتار دیگرانبرای گرفتن نتیجه مطلوب است. راههای متعددی برای این تأثیرگذاری وجوددارد مانند تهدید ، متقاعدکردن از طریق پرداخت مالی یا جذب دیگران وهمکاری با آنها. گاهی میتوان بدون دستوردادن بر رفتار دیگرانتأثیرگذاشت. اگر بتوانید این را باور کنید که اهدافتان مشروع است میتوانید بدون استفاده از تهدید به هدفتان برسید.
سیاستمداران و مردم عادی اغلب قدرت را بعنوان داشتن توانایی نفوذ برنتیجه کار معنی میکنند. کسی که اقتدار، ثروت یا شخصیتجذابی دارد، قدرتمند خوانده میشود. براساس این تعریف در سیاست بینالملل، ما کشوری را قدرتمند می دانیم که جمعیت زیاد، خاک گسترده، منابعطبیعی فراوان، قدرت اقتصادی، نیروی نظامی و ثبات اجتماعی دارد. برتریاین تعریف دوم این است که قدرت را مشخصتر، قابل اندازه گیری و قابلپیش بینی میکند. در این معنا قدرت به معنای داشتن کارتهای برنده در یکبازی است. اما هنگامی که قدرت بعنوان مترادف برای منابعی کهآنرا تولید میکنند، تعریف میشوند، میتواند در مقابل این دو دیدگاهباشد که تأکید دارد دسته ای که بیشترین قدرت را در اختیار دارند هموارهبه آنچه مدنظر دارد، دست نخواهند یافت.
سنجش قدرت براساس منابع اگرچه ناکامل اما دستآوریمفید است. درک این نکته که کدام منبع بهترین پایه را برای رفتار قدرتدر زمینه ای بخصوص تأمین میکند، حائز اهمیت است نفت تا پیش از انقلابصنعتی و اورانیوم تا پیش از دوره معاصر منابع تعیین کننده ای بشمار نمیآمدند.
منابع قدرت بدون شناخت زمینه و شرایط موجود قابلارزیابی نیستند. در بعضی مواقع آنهایی که مدیریتی برعهده دارند،نیرویی تحت فرمان دارند و یا سرمایهای در اختیار دارند، قدرتمندترینافراد محسوب نمیشوند. اینجاست که انقلابها معنی مییابند.
قدرت نرم:
همه ما با قدرت سخت آشنایی داریم. میدانیم نیروینظامی و اقتصاد ممکن است موجب تغییر موقعیت افراد شود و قدرت سخت مبتنی بر مشوق «هویج» و تهدید «چماق» است اما مواقعی پیش میآید که شما بدون تهدید و یا هزینه محسوسی به نتیجه دلخواه دست پیدا میکنید. روشی غیرمستقیم برای دستیابی به چیزی که مدنظر دارید گاهی اوقات روی دیگر قدرتنامیده میشود.
قدرت نرم مفهوم جدیدی است که در دهه اخیر بوجودآمده است. قدرت نرم برخلاف قدرت سنتی به این معنا است که مخاطب نه ازروی جبر و اکراه بلکه از رضایتمندی تن به قدرت بدهد و تسلیم خواستههای قدرت شود.
عصر قدرت نرم از بعد از فروپاشی شوروی شروع شده وامروز در ادبیات استراتژیک جهان وارد شده است.در قدرت نرم بر روی «ذهنیت» سرمایهگذاری میشود و قدرت نرم تولید و عینیت مجازی میکند. مثلاً اگر در دهههای گذشته تبلیغمیشد که فلان ابرقدرت چندهزار کلاهک هسته ای و سلاح های آنچنانی داردواقعاً هم این توان نظامی وجود داشت اما در حال حاضر با تبلیغات رسانهای کاری میکنند که اثر روانی و رُعب حاصل از وجود آن بمبها و کلاهکهابدون آنکه واقعاً وجود داشته باشد، ایجاد می شود یا از دشمن تصویریاغراق آمیز ساخته میشود.
قدرت نرم به مفهوم تغییر شکل قدرت از« قدرت آمرانه»به « قدرت متقاعدکننده» است و امروزه« اقتصاد اطلاعات پایه» و شبکههایاطلاع رسانی دو ابزار مهم قدرت نرم در دست آمریکائیها است وآنها مدام در حال تئوریزه کردن و تکمیل مفهوم قدرت نرمهستند.
قدرت نرم عبارت است از توانایی شکل دهی ترجیحاتدیگران. در دنیای تجارت، مدیران با هوش واقفند رهبری در صدور فرامینخلاصه نمیشود بلکه جذب دیگران به انجام آنچه شما میخواهید را شامل میشود.
رهبران سیاسی، مدتهاست که از طریق جذابیتحاصل می شود، آشنا هستند. اگر من بتوانم شما را به انجام آنچه می خواهمسوق دهم دیگر نیازی به استفاده از«هویج» و «چماق» برای مجبورکردن شماندارم. قدرت نرم ستونی از سیاستهای روزانه دموکراتیک است. قدرت نرم تنها شبیه به نفوذ نیست. نفوذ میتواند دربرگیرنده قدرت سختتهدیدها و پرداختها باشد و قدرت نرم نیز چیزی بیش از ترغیب و یاتوانایی به تهیج مردم است. اگرچه این موارد بخش مهمی از قدرت نرم را شاملمیشود، اما این مفهوم همچنین توانایی جذب افراد را نیز در بر میگیرد و جذب افرادعموماً به موافقت و رضایت منجر میشود. به بیان ساده در روابط مبتنی بر اخلاق، قدرت نرم،قدرت جذب کننده ای محسوب میشود. منابع قدرت نرم سرمایههایی هستند کهاین جذابیت را ایجاد میکنند.
قدرت نرم ابزار رایج متفاوتی، نه زور و نه پول، رابرای تولید همکاری مورد استفاده قرار میدهد. قدرت نرم از جذابیت برایایجاد اشتراک بین ارزشها و از الزام و وظیفه همکاری برای رسیدن به همهاین موارد سود میجوید.
جنگ نرم:
بنابراین جنگ نرم را میتوان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانهای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا میدارد، تعریف کرد. جنگ روانی، جنگ اطلاعاتی، جنگ سفید، جنگ رسانهای، جنگ سایبری، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است. جنگ نرم با شروع دوره انقلاب علوم و فناوریها، خصوصاً فناوریهای اطلاعات، ارتباطات، الکترونیک و رایانه در سالهای اخیر طراحی شد و در حال حاضر سیر تکاملی خود را طی مینماید.
تفاوت جنگ نرم و سخت
در جنگ سخت جبهه دشمن مشخص است. خاکریزها معلوم و سمت و سوی تیراندازیها معین و مشخص است. در این شرایط رزمنده کافی است که چشم و بصر خود را به کار گیرد و سمت و سوی دشمن نشانه رود. اما در جنگ نرم فریب حرف اول را می زند به طوری که جبهه دشمن مشخص نیست، خاکریزی وجود ندارد. بنابراین از بصر کاری ساخته نیست و رزمنده باید «بصیرت» خود را بکار گیرد. در جنگ سخت، رزمنده دشمن را میبیند ولی در جنگ نرم، رزمنده باید دشمنی دشمن را ببیند! در جنگ سخت دشمن جسم را نشانه میگیرد و آن را به وسیله تیر و یا دیگر جنگ افزارها هدف قرار میدهد، ولی در جنگ نرم با جسم کاری ندارد بلکه اندیشه و فکر را هدف قرار میدهد و از آن جا که جسم از فکر و اندیشه تبعیت میکند، لذا با زدن فکر و باورها به وسیله ابزارهای شایعه و دروغ و تهمت و تحقیر و... که از رسانههای جمعی به سوی تو پرتاب میکند عملاً جسم را نیز در اختیار میگیرد و آنچنان با بمباران به اصطلاح (اطلاع رسانی) فرد را در یک خلاء روحی قرار میدهد که جو فکری شخص را کاملاً به هم میریزد و در این حالت، فرد، دیگر باورهای خود را باور ندارد و آن چه باور میکند رگبارهای دشمن به ظاهر دلسوز است!
در جنگ نرم کاربرد زور و فشار فیزیکی دیده نمیشود و در این جنگ به جای تلاش جهت تصرف زمین و گرفتن تلفات جانی و مالی و زدن خسارت مادی به دشمن، تمامی کوشش در جهت تسخیر افکار و اذهان صورت میگیرد و به اصطلاح جنگ نرم جنگ بر سر تسلط بر افکار و اذهان است.
در صورت پیروزی در جنگ نرم نیاز به ایجاد و راه اندازی جنگ سخت نیست چرا که و در آن صورت طرف مقابل با دست خود به میل و خواست طرف دیگر رفتار خواهد کرد.
حوزه اجتماعی: مانند دامن زدن به اعتراضات کارگری و صنفی و اعتصابات در کشورهای دیگر.
حوزه فرهنگ: مانند تهاجم و شبیخون فرهنگی به زیرساختها و مبانی فرهنگی کشورهای دیگر.
حوزه سیاسی: مانند تلاش جهت ایجاد انقلابهای مخملی و رنگی در کشورهای هدف.
جنگ نرم علیه ایران
پس از شکست غرب در تحمیل استراتژیهای گوناگون جنگی در 30 ساله پس از انقلاب استراتژی جدید غرب، استراتژی جنگ نرم در مقابل جمهوری اسلامی ایران است، که در فتنههای سال 88 گستره و عمق این جنگ نمایانتر گردید.
«وقتی انسان، تجهیز، صف آرایی، دهانهای با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ فشرده شده علیه انقلاب، امام خمینی «ره» و آرمانهای نظام اسلامی را میبیند وجود این جنگ نرم را باور میکند. هرچند ممکن است عدهای اینها را نبینند.[1]
با همه جدیت دشمن در این جنگ و همه تاکیدات مقام معظم رهبری اما هستند خواصی که به این جنگ اعتقادی ندارند. اساسا اینگونه تعابیر را توهم و به عبارت خودشان «توهم توطئه» می دانند.
این عده متاسفانه بجای آنکه به نقش اساسی عوامل خارجی به خصوص قدرتهای بزرگ در تحولات سیاسی توجه داشته باشند، همواره با این استدلال که شما دچار «توهم توطئه» شدهاید، منکر این نقش اساسی هستند. کشور ما به دلیل برخورداری از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی- اسلامی، اصالت نژادی، وسعت سرزمین، کمیت و کیفیت جمعیت، امکانات نظامی، اقتدار سیاسی، نفوذ منطقه ای و بین المللی، منابع طبیعی، سرمایه اجتماعی، درایت و توانمندی رهبران فرهنگی و سیاسی، یکپارچگی انسجام ملی و مهمتر از همه تمسک به فرهنگ و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و التزام به نظریه ولایت فقیه الگویی مترقی و متعالی برای کشورهای اسلامی و عامل مهمی در بیداری و خیزش ملتهای اسلامی منطقه است. بنابراین غرب و در راس آن ایالات متحده کانون حملات نرم و براندازانه خود را متوجه ایران اسلامی کرده اند و در کنار تحمیل 8 سال جنگ تحمیلی، کودتاهای گوناگون، حمایت از گروههای ضد انقلابی و ایجاد اغتشاش در کشور، از انواع متدهای جنگ نرم در حوزههای گوناگونی از جمله سینما، تئاتر، رمان و ادبیات داستانی، شعر، رسانههای دیجیتالی، گروههای مجازی و حقیقی، معنویتهای ساختگی و عرفانهای دروغین و... بهره بردهاند.
البته مقام معظم رهبری در سال های دهه 70 «تهاجم فرهنگی» دشمن را به دولت و خواص متذکر شدند اما در همان سالها بسیاری از تکنوکراتهای سازندگی نه تنها آن را باور نکردند بلکه آن را به سطحی ترین صورت تفسیر نمودند. (تقلیل به مسئله حجاب و...)
همچنین چند سال قبل از آن نیز حضرت امام «ره» در زمان صدور قطعنامه 598 که بسیاری از همین خواص آن را پایان جنگ می دانستند در پیامی که صادر نمودند خبر ازشروع جنگی جدید دادند و فرمودند «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است»که بسیاری آن را نه تنها یک استراتژی به حساب نیاوردند، بلکه چه بسا این جمله تاریخی را یک جمله ادبی و حماسی بیش تصور نکردند.
«جنگ فقر و غنا» و «تهاجم فرهنگی» دو روی یک سکه بودند که فریفتگان «توسعه» غربی و فریب خوردگان دشمن در کنار هم هر روز به دل دشمن بیشتر غلطیدند و کار به آنجا رسید که در دوره اصلاحات، رسماً «آرمان جامعه مدنی» از سوی این عده جایگزین آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی شد و دغدغه دین جای خود را به دغدغه آزادی داد.
در این دوره که دولتمردان هم نوای غرب بودند مقام معظم رهبری جنبش مردمی را رهبری فرمودند، جنبشی عدالتخواهانه که جبهه انقلاب را در عرصه جنگ فقر و غنا بازسازی مینمود و جنبشی نرم افزارانه که جبهه انقلاب را در برابر جبهه فرهنگی و نرم افزارانه غرب آماده میساخت.
در این دوره مقام معظم رهبری از تعبیر «ناتوی فرهنگی» که به اصطلاحات و ادبیات نظامی نزدیکتر بود اشاره فرمودند اما این تعابیر روشن هم بسیاری را نتوانست تکان دهد. (ناتو نام پیمانی نظامی است که در دوران جنگ سرد در بین متحدان آمریکا منعقد شد)
از سال 83 که بعد از تلاشهای مردم انقلابی و رهبری هوشمندانه رهبر انقلاب و بعد از سالها جنبش عدالتخواهی و نرم افزاری، دوباره گفتمان انقلاب اسلامی در ایران مسلط شد و به برکت آن بار دیگر حرکتهای اسلامی در جهان اسلام جان گرفت، این دشمن و فریفتگان داخلیاش بودند که شاهد هجمه جدید انقلاب اسلامی بوده که سالهای تحقیر آمریکا و لیبرال دمکراسی غرب در دهه 60 تداعی کرده اند. غرب به رهبری آمریکا در این سالها بار دیگر احساس خطر میکند و ایران را «محور شرارات» تعبیر میکنند و جبهه غرب را در برابر ایران آرایش جدیدی میدهند.
و بار دیگر این قدرتهای بزرگ جهانی هستند که جنگ تحمیلی نرم را طراحی مینمایند و به کمک فریفتگان داخلیاش آن را عملیاتی میکنند و شبکههای رسانهایشان آتش تهیه را آماده میسازند.
1- جنگ نرم در پی تغییر قالبهای ماهوی جامعه و نهایتاً تغییر ساختار سیاسی است.
2- آرام، تدریجی و زیرسطحی است.
3- جنگ نرم نمادساز است
تصویری شکست خورده، ناامید و مأیوس از حریف ارائه میشود و در مقابل مهاجم با نمادسازی و تصویرسازی خود را پیروز و موفق نشان میدهد. در این ویژگی عملیات روانی در حد اعلای، خود انجام میشود.
4- پایدار و بادوام است:
نتایج جنگ نرم در صورت موفق بودن، پایدار و بادوام خواهد بود. هدف اصلی در جنگ نرم تغییر باورها و اعتقادات است. چنانچه این تغییر حاصل گردد، به راحتی تغییر مجدد و بازگشت به حالت اولیه میسر نمیباشد.
5- جنگ نرم پرتحرک و جاذبهدار است:
جنگ نرم که به صورت تدریجی و آرام شروع میشود، در نقطهای به دلیل ایجاد جاذبههای کاذب، خود جامعه هدف را برای تحقق اهداف به کار گرفته و از این طریق بر دامنه تحرکات آن افزوده میگردد. در واقع با گذشت زمان، بسیاری از بازیگران و حتی بازیگردانان جنگ نرم به صورت خواسته یا ناخواسته از درون جامعه هدف به استخدام کارگزاران اصلی جنگ نرم در میآیند
6- جنگ نرم هیجانساز است:
با نمادسازیها، اسطورهسازیها و خلق ارزشهای جدید، در جنگ نرم از احساسات جامعه هدف نهایت استفاده انجام میگیرد. مدیریت احساسات یک رکن در مهندسی جنگ نرم به حساب میآید. در مدیریت احساسات، تلاش میشود از احساسات و عواطف جامعه هدف به عنوان پلی برای نفوذ در افکار و اندیشهها برای ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها استفاده شود. احساسات و عواطف به دلیل تحریک پذیری، زمینههای خلق بحران را فراهم میسازد.
7- جنگ نرم آسیب محور است:
دشمنان در جنگ نرم با شناسایی نقاط آسیب جامعه هدف در حوزههای ذکر شده، فعالیتهای خود را سامان داده و با خلق آسیبهای جدید، بر دامنه تحرکات خود میافزایند.
8- جنگ نرم چند وجهی است:
دراین جنگ، از تمامی علوم، فنون، شیوهها و روشهای شناخته شده و ارزشهای موجود استفاده میگردد.
9- جنگ نرم تضادآفرین است:
تضادهای به وجود آمده از طریق جنگ نرم، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را برهم میزند و زمینههای بروز بحران و درگیریهای داخلی را فراهم میسازد. بنابراین تخریب وحدت ملی یکی از پیامدها و ویژگیهای جنگ نرم است.
10- جنگ نرم تردید آفرین است:
به مرور بر دامنه این تردیدها افزوده شده تا در نهایت به ایجاد تغییرات اساسی در باورها و ارزشها دست یابد.
11- جنگ نرم از ابزار روز استفاده میکند:
از ظرفیتهای فضای مجازی، ماهواره، تلفن همراه و... در این جنگ استفاده میشود.
عرصهها و ابزارهای جنگ نرم
- رسانه (کتاب، مطبوعات، نشریات، رادیو، اینترنت، خبر گزاریها).
- ادبیات (داستان، شعر، رمان، طنز).
- بینالملل (دیپلماسی، سازمانهای بینالملل، عملیات روانی، سفارتخانهها، اپوزیسیون خارج از کشور).
- هنر (فیلم، هنرهای تجسمی، تئاتر، موسیقی).
برخی از تاکتیک های جنگ نرم
برای مقابله با جنگ نرم بایستی ابتدا آن را به خوبی بشناسیم. برخی از تاکتیک های این جنگ مدرن ذکر میشود.
1- برچسب زدن
بر اساس این تاکتیک، رسانهها، واژههای مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت میدهند. گاهی هدف از این عملکرد، آن است که ایده، فکر یا گروهی محکوم شوند، برای آنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود.[1]
به عنوان مثال، رسانههای کشورهای غربی با منفیسازی مفهوم "بنیادگرایی Fundamentalism " و اطلاق آن به کشورهای اسلامی، سعی دارند چهره منفیای از این کشورها در اذهان عمومی مخاطبین خود القاء و ایجاد کنند.
برچسب زنی یا اسم گذاری (برچسب به یک فکر و یا عقیده زدن) برای تحریک به رد فکری و اندیشه ای بدون بررسی شواهد مورد استفاده قرار گیرد.[2]
به عنوان مثال غربیها به مقاومت مشروع مردم مظلوم فلسطین و لبنان، برچسب تروریسم می زنند و حمایت ایران از این مبارزین را حمایت از تروریسم مینامند و با تبلیغات رسانهای افکار عمومی را دستکاری میکنند.
2- تلطیف و تنویر
از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمه ای پر فضیلت) استفاده میشود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.[3]
رسانه های ارتباط جمعی از سویی مفهوم «حقوق بشر و آزادی» را پر فضیلت جلوه داده و از سوی دیگر غرب را مهد آزادی و مدافع حقوق بشر قلمداد میکنند در حالیکه بیشترین نقص حقوق بشر و آزادی در این کشورها صورت میگیرد.
3- انتقال
انتقال یعنی اینکه اقتدار، حرمت و منزلتِ امری مورد احترام به چیزی دیگر برای قابل قبولتر کردن آن یعنی آن چیزی که مردم احترام و تقدس و خوب بودن آن را پذیرفته اند را منسوب به شخص یا جریان یا موردی کنیم که چندان پذیرفته نیست و به این وسیله آن را نیز مقبول و خوب جلوه دهیم.
استفاده از نمادهای مذهبی و یا ملی و انتساب به اشخاص و جریانهایی که مورد احترام تودههای عمومی مردم هستند، تاکتیک انتقال نامیده میشود. استفاده از نماد سیادت و رنگ سبز در انتخابات سال 1388 توسط جریان فتنه یکی از مصادیق این موضوع است.
در این تاکتیک ممکن است ابزارهای گوناگونی از جمله طنز، کایکاتور، داستان کوتاه، شعر و موسیقی و... استفاده شود.
4- تصدیق
تصدیق یعنی اینکه شخصی که مورد احترام یا منفور است، بگوید فکر، برنامه یا محصول یا شخص معینی خوب یا بد است. تصدیق فنی رایج در تبلیغ، مبارزات سیاسی و انتخاباتی است.[4]
حمایت اشخاص معروف (سیاستمداران، هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان و...) و گروههای فرهنگی، سیاسی واجتماعی از فردی یا جریانی تصدیق نامیده می شود. این مورد هم جهت جذب افکار عمومی و رضایت عامه است.
5- شایعه
شایعه در فضایی تولید میشود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان پذیر نباشد. به عبارتی شایعه در جایی ایجاد میشود که خبر نباشد و یا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تاثیر در روحیه آنان ایجاد می شود. مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی باشد که مخاطب نسبت به آن حساسیت بالایی دارد.
هر شایعه در برگیرنده بخش قابل توجهی از واقعیت می تواند باشد (تاکتیک تسطیح در شایعه سازی) ولی ضریب نفوذ آن بستگی به درجه ابهام و اهمیت آن دارد. در واقع هرچقدر شایعه پیرامون مسائل «مبهم» و «مهم» باشد همان مقدار ضریب نفوذ آن افزایش مییابد.
با توجه به موضوع و جامعه هدف، شایعات گوناگونی تولید میشوند که عبارتند از شایعات تفرقه افکن، هراس آور، امید بخش، آتشین، خزنده، دلفینی یا غواصی که به تناسب زمان تولید و بعد از تاثیر گذاری برای مدتی خاموش و دوباره با ایجاد زمینه های ذهنی لازم در جامعه، ایجاد میشود. در شایعه سازی از تاکتیکهای گوناگون از جمله تسطیح، همانند سازی، برجسته سازی (بزرگنمایی) و... نیز استفاده میگردد.
[1]- مریم کلانتری، سایت مرکز تحقیقات و مطالعات رسانه ای همشهری .
[2]- ورنر سورین، جیمز تانکارد، نظریه های محورهای ارتباطات، ترجمه دکتر علیرضا دهقان، تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1384، ص 152.
[3]- ورنر سورین- جیمز تانکارد، نظریه های محورهای ارتباطات، ترجمه دکتر علیرضا دهقان، تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1384، ص 158.
1- ورنر سورین، جیمز تانکارد، نظریه های محورهای ارتباطات، ترجمه دکتر علیرضا دهقان، تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1384، ص 165.
1- کلی گویی
«محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانههای غربی مصادره و در جامعه منتشر میشود، مورد کنکاش قرار نمیگیرد. تولیدات رسانههای غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از مفاهیمی مانند جهانی شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است. اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینهای مشخص بکار گرفته میشوند».[1]
در واقع کلیگویی عبارت است از ایجاد ارتباط نظری و عملی خاص با مفهومی ویژه تا مخاطب بدون بررسی دلایل، شواهد و قرائن، آن نظر و عمل را بپذیرد.
تاکتیک کلیگویی، تاکتیکی است که سعی میشود ذهن مخاطب متوجه حواشی و شاخ و برگ نشده و در رابطه با هسته مرکزی پیام، حساسیت نداشته و آن را بدون بررسی و کنکاش بپذیرد که به همین دلیل برخی این تاکتیک را «بی حس سازی مغزی» نیز مینامند.
در بیانیههایی که توسط دستگاه دیپلماسی کشورهای غربی منتشر می شود از این تاکتیک استفاده میکنند که ضمن کلیگویی به مقاصد و اهداف خود نایل شوند. مثال دیگر عمکرد برخی از فتنهگرانی است که نظام اسلامی را متهم به تقلب در انتخابات کردند و هیچ گاه این کلیگویی را رها نکردند و شواهد و قرائنی ارائه ندادند.
2- دروغ بزرگ
این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً برای مرعوب کردن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار میگیرد. بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان میکنند و مدام بر «طبل تکرار» میکوبند تا ذهن مخاطب آن را جذب کند. معروفترین استفاده این تاکتیک در زمان آدولف هیتلر و توسط رئیس دستگاه تبلیغاتی نازی ها، گوبلز بوده است. گوبلز میگوید: «دروغ هرچه بزرگتر باشد، باور آن برای مردم راحتتر است».[2]
در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری اخیر شایع شد که مبلغی حدود 18 میلیارد دلار از کشور خارج و به شکلی (مضحک!) به یکی از کشورهای همسایه وارد شده است. این دروغ به قدری بزرگ بود که برخی آن را باور کردند! در حالیکه میزان درآمد سالیانه کشور از 90 میلیارد دلار کمتر است و این حجم مالی یعنی چیزی حدود 20 درصد درآمد کشور. این دروغ بزرگ که توسط رسانهای ضد انقلاب ماساژ میشد عدهای را به تردید و در مواردی به پذیرش آن واداشته بود.
3- پاره حقیقت گویی
گاهی خبر یا سخنی مطرح میشود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعهای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد. این رویه رایج رسانههاست که معمولاً متناسب با جایگاه و جناح سیاسی که به آن متمایل هستند، بخشی از خبر نقل و بخشی را نقل نمیکنند. خبر هنگامی کامل است که عناصر خبری در آن، به شکل کلی مطرح شوند. اما چنانچه یکی از عناصر خبری شش گانه (که، کجا، کی، چرا، چه، چگونه) در خبر بیان نشود، خبر ناقص است.
در تاکتیک «پاره حقیقت گویی» حذف یکی از عناصر به عمد صورت میگیرد و بیشتر اوقات عنصر «چرا» حذف میشود. نوع تیترها و محتوای روزنامهها و رسانهها در مواقع سخنرانی مقامات عالی نظام نشانگر بهرهگیری از این تاکتیک است.
4- انسانیت زدایی و اهریمن سازی
یکی از موثرترین شیوه های توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و یا سخت)، «انسانیت زدایی» است. چه اینکه وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، میتوان اقدامات خشونتآمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد. در این تاکتیک با استفاده از برچسب زنی صفات منفی به حریف از جمله دزد، قاتل، دروغگو و... به توجیه حملات و تهاجمات علیه رقیب می پردازند.
قبل از حمله آمریکا به افغانستان و عراق، رسانههای ایالات متحده با استفاده از اخبار و القاب گوناگونی تصویری مملو از رفتارهای تروریستی، وحشی گرانه و ضد انسانی از طالبان و صدام در ذهن مخاطبان خویش القا می کردند به گونه ای که تروریست و صدام مترادف قلمداد میشد.
10- ارائه پیشگویی های فاجعه آمیز
در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوههای جنگ روانی (از جمله کلیگویی، پاره حقیقتگویی، اهریمن سازی و...) به ارائه پیشگوییهای مصیبت بار میپردازند که بتوانند حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند. از این تاکتیک در تبلیغات انتخاباتی استفاده میشود که نمونههای بسیاری از آن را میتوان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بر شمرد.
ارائه اخبار و آمارهای آلوده به دروغ از وضعیت سیاسی، اقتصادی کشور و فاجعه آمیز بودن آینده کشور در صورت تداوم وضع موجود، ذیل این تاکتیک تعریف میشود که شعار «تغییر» نیز در این رابطه از سوی یکی از نامزدها پیگیری میشد.
11- قطره چکانی
در تاکتیک قطره چکانی، اطلاعات و اخبار در زمانهای گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نا منظم در اختیار مخاطب قرار میگیرد تا مخاطب نسبت به پیام مربوطه حسّاس شده و در طول یک بازده زمانی آن را پذیرا باشد.
12- حذف (سانسور)
در این تاکتیک سعی میشود فضایی مناسب برای سایر تاکتیکهای جنگ نرم به ویژه شایعه خلق شود تا زمینه نفوذ آن افزایش یابد. در این تاکتیک با حذف بخشی از خبر و نشر بخشی دیگر به ایجاد سوال و مهمتر از آن ابهام میپردازند و بدین ترتیب زمینه تولید شایعات گوناگون خلق می شود.
[1]- سیدحسین محمدی نجم، فصلنامه عملیات روانی، سال سوم، شماره 9، سال 1384.
[2]- محمد سلطانی و شهناز هاشمی، پوشش خبری، تهران: انتشارات سیمای شرق، 1382 ، ص25 .
13- جاذبه های جنسی
استفاده از نمادهای جنسی از تاکتیکهای مهم مورد استفاده رسانههای غربی است. به طوری که میتوان گفت اکثر قریب به اتفاق برنامههای رسانههای غربی از این جاذبهها در جهت جذب مخاطبان خویش به ویژه جوانان که فعالترین بخش جامعه هستند، بهره میگیرند. در شرایط فعلی «مانکنها» از جمله افراد پردرآمد در غرب محسوب میشوند که در تبلیغات و آگهیهای تجاری از آنها استفاده میشود.
استفاده از گویندگان خبری با ظاهری جذاب از جمله مصادیق این تاکتیک تلقی میشود که ضمن جذب مخاطب، موجب ارتقاء سطح اثرپذیری پیام و غفلت از هسته مرکزی و ادبیات آن میگردد.
14- ماساژ پیام
در ماساژ پیام، از انواع تاکتیکهای گوناگون (حذف، کلیگویی، پاره حقیقتگویی، زمانبندی، قطره چکانی و...) جنگ نرم استفاده میشود تا پیام بر اساس اهداف تعیین شده شکل گرفته و بتواند تصویر مورد انتظار را در ذهن مخاطب ایجاد کند. در واقع در این متد، پیام با انواع تاکتیک ها ماساژ داده می شود که از آن مفهوم و مقصودی خاص برآید.
15- ایجاد تفرقه و تضاد
ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع میشود، تضعیف از طریق تزریق تفرقه در جامعه هواداران و حامیان حریف است. ایجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه حامیان خود میکند و از این طریق از اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده میشود.
ایجاد تفرقه و تضاد، موجب ایجاد «گسست» شده و معمولاً در جوامعی که به لحاظ طبیعی این گسستها وجود داشته باشد، تقویت میگردند؛ از قبیل گسست قومیت، مذهب، دین، جنسیت، زبان، نژاد و...
مهمترین هدف این تاکتیک، ایجاد گسست بین مردم و نظام سیاسی است که باعث تزلزل و تنزل اعتماد عمومی مردم و مقبولیت و پذیرش رژیم سیاسی میشود.
این تاکتیک به شدت مورد توجه بنگاه های خبرپراکنی و استکبار جهانی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران است و در چند ماهه اخیر بر شدت بهرهگیری از آن افزوده اند. البته سابقه این موضوع بسیار طولانی است و به دلیل تنوع قومیتی در ایران همواره استکبار از این فرصت استفاده کرده است.
16- ترور شخصیت
در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانی که نمیتوان و یا نباید فردی مورد ترور فیزیکی قرار گیرد با استفاده از نظام رسانهای و انواع تاکتیکها از جمله بزرگ نمایی، انسانیت زدایی و اهریمن سازی، پاره حقیقت گویی و... وی را ترور شخصیت میکنند و از این طریق باعث افزایش نفرت عمومی و کاهش محبوبیت وی میشوند.
دشمنان انقلاب و نظام اسلامی با استفاده از این تاکتیک و بهرهگیری از ابزار طنز، کاریکاتور، شعر، کلیپهای کوتاه و... که عموماً از طریق اینترنت و تلفن همراه، پخش میشود به ترور شخصیت برخی افراد سیاسی و فرهنگی موجه و معتبر در نزد مردم می پردازند.
17- تکرار
برای زنده نگه داشتن اثر یک پیام با تکرار زمان بندی شده، سعی میکنند این موضوع را تا زمانی که مورد نیاز است، زنده نگه دارند. در این روش با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جا انداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند.[1]
تکرار از لحاظ روان شناسی در تشکیل «عادت» بسیار مفید است به ویژه اگر با دقت توام باشد. بدون تکرار، تثبیت و تقویت دقیق تر، «عادت» میسر نخواهد شد. روش تکرار از قواعد خاصی پیروی میکند زیرا فاصلههای تکرار، نباید چنان دراز باشد که سبب محو شدن آثار قبلی شود و نه چندان کوتاه باشد که ملال انگیز و خسته کننده شود.[2] به عبارت دیگر، تکرار مثل ضربه های پیاپی چکش است که سرانجام میخ را میکوبد و به داخل میراند. بنابراین فرستنده پیام امیدوار است که این شکل از ضربه زدن مداوم، باعث دریافت نکات پیام شود.
القاء «دروغ بزرگ» تقلب در انتخابات و تکرار آن ذیل این تاکتیک تعریف و توجیه میشود. هزاران سایت اینترنتی همزمان با دهها شبکه تلویزیونی غربی، با «تکرار» «دروغ بزرگ»، تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، سعی در مخدوش کردن ذهنیت عمومی جامعه ایرانیان و تضعیف اعتماد ملی داشتند.
18- توسل به ترس و ایجاد رعب
در این تاکتیک از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آنها استفاده میشود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنین القاء میکنند که خطرات و صدمههای احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان ممکن است، ایجاد شود و از این طریق، آیندهای مبهم و توأم با مشکلات و مصائب برای افراد ترسیم میکنند.[3]در مواردی از تاکتیک توسل به ترس، برای انسجام و وحدت جبهه خودی در مقابل یک تهدید یا دشمن خارجی استفاده میشود.
پیش از حمله ایالات متحده به عراق در مارس 2003 رسانه های آمریکایی تلاش تبلیغاتی گسترده ای انجام دادند که عراق به تولید جنگ افزارهای هسته ای می پردازد و حامی تروریسم است و با این شیوه سعی کردند تا افکار عمومی از رژیم سیاسی عراق و صدام حسین- که انسانیت زدایی شده بود- احساس ترس کنند و برای حمله آمریکا توجیه سازی شود. از طرفی دیگر به شهروندان عراقی چنین القاء میشد که آمریکا دنبال تغییر رژیم سیاسی عراق - که حامی تروریسم است، بوده و به دنبال ایجاد فضای آزاد در جامعه عراق هست و خواهان تحقق دموکراسی برای آنان بوده و این جنگ مورد حمایت سایر کشورها و نیز سازمان ملل است.
از سوی دیگر دستگاه تبلیغات روانی آمریکا به نیروهای عراقی هشدار داده بود که با بزرگترین و مخربترین تسلیحات نظامی جهان مورد هجوم قرار خواهند گرفت، بنابراین به سود آنها خواهد بود که تسلیم نیروهای متحد گشته و کشورشان از شر صدام حسین رها شود. در حالی که عراق بعد از چند سال از سقوط صدام، هنوز درگیر بحران اختلافات داخلی است و مرکز پرورش تروریسم در منطقه شده است.
19- مبالغه
مبالغه یکی از روشهایی است که با اغراق کردن و بزرگ نمایی یک موضوع، سعی در اثبات یک واقعیت دارد. کارشناسان جنگ روانی، از این فن در مواقع و وقایع خاص استفاده میکنند.
غربیها همواره با انعکاس مبالغه آمیز دستاوردهای تکنولوژیک خود و اغراق در ناکامیهای کشورهای جهان اسلام سعی در تضعیف روحیه مسلمانان در تقابل با تمدن غربی دارند.
20- مغالطه
مغالطه شامل گزینش و استفاده از اظهارات درست یا نادرست، مشروح یا مغشوش و منطقی یا غیرمنطقی است، به این منظور که بهترین یا بدترین مورد ممکن را برای یک فکر، برنامه، شخص یا محصول ارائه داد.
متخصصین جنگ نرم، مغالطه را با «تحریف» یکسان میدانند. این روش، انتخاب استدلالها یا شواهدی است که یک نظر را تایید میکند و چشم پوشی از استدلالها یا شواهدی که آن نظر را تائید نمیکند.[4]
[1]- محمد سلطانی و شهناز هاشمی، پوشش خبری، تهران: انتشارات سیمای شرق، 1382 ، ص47.
[2]- محمد دادگران، افکار عمومی و معیارسنجی آن ، تهران: مروارید، 1382.
[3]- محمد شیرازی، جنگ روانی و تبلیغات، مفاهیم وکارکردها ، تهران: انتشارات نمایندگی ولی فقیه در سپاه، 1376.
1- ورنرسورین، جیمز تانکارد، نظریه های ارتباطات، ص 8-167.
چنین جنگی نیروهای ویژه خود را می طلبد، از اقتضائات جنگ نرم ورود نخبگان فکری به این عرصه است. نیروهایی که میتوانند صف آرایی دشمن را رصد نمایند، نقشه دشمن را کشف و تحلیل نمایند و افرادی میتوانند به این مهم بپردازند که که در عرصههای فکری و نرم افزارانه ورزیده شده باشند.
«امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلى براى ما مایهى خوشحالى است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکرىاند. یعنى شما افسران جوانِ جبههى مقابلهى با جنگ نامید.»[1]
لذا اگر فردی بخواهد از افسران جنگ نرم باشد و یا بخواهد دیگران را دعوت به این جبهه نماید باید ورود جدی هم به عرصه مطالعه، تفکر و تحلیل داشته باشد، چرا که این تواناییها مانند شنا برای رزمنده ای است که میخواهد در آب بجنگد، در جنگ آبی فقط رزمندگانی میتوانند وارد شوند که حداقل شنا را خوب بدانند تا به محض ورورد به این عرصه غرق نشوند، و البته نه تنها شنا را بلد باشند بلکه در آن قدرت مانور و فعالیت داشته باشند.
مقابله با جنگ نرم
تشکیل اتاق فکر و برنامه ریزی :
«این که چه کار باید بکنید، چه جورى باید عمل کنید، چه جورى باید تبیین کنید، اینها چیزهائى نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلىتان، فکرىتان، در اتاقهاى فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابلهى با یک حرکت همهجانبهى متکى به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفتهى علمىِ رسانهاى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.»[2]
برخی یا به واسطه درک سطحی و یا برای شانه خالی کردن از وظیفه در لحظات حساس و در زمانی که میداند یکی از تهاجمات دشمن در حال انجام است بهانه جویی مینمایند که راهکار بدهید! خیر، راهکار عملیاتی بر عهده افسران جوان است که طراحی نمایند، امکان ندارد در عرصههای مختلف جبهه، فرمانده در جزئیات طراحیها وارد شود.
"اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلىتان، فکرىتان، در اتاقهاى فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید."[3]
افسران جوان باید اتاقهای فکری داشته باشند و در هر منطقه و در هر رسته باهم هم اندیشی نمایند با هم تجاربشان در صحنه جنگ را مبادله نمایند و اطلاعات عملیات را با هم چک نمایند.
"لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابلهى با یک حرکت همهجانبهى متکى به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفتهى علمىِ رسانهاى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود."[4]
اصلیترین استراتژی و هدف در این جنگ حفظ اسلام و نظام اسلامی است، همانگونه که حضرت امام خمینی(ره) می فرمودند حفظ نظام اوجب واجبات است.
[1]- بیانات در دیدار دانشجویان، 4 شهریور 1388.
2- بیانات در دیدار دانشجویان،4 شهریور 1388.
1- همان.
2- همان.